سربلند
رقعی
۳۶۸
1400
۹۷۸۶۰۰۸۸۵۷۶۲۴
روایتی داستانی از کودکی تا شهادت شهید مدافع حرم، محسن حججی
کتاب سربلند، نوشتۀ محمدعلی جعفری، روایتی داستانی از زندگی شهید مدافع حرم، محسن حججی است. محسن اسفندماه سال 1392 بهاستخدام سپاه درآمد و با عنوان پاسدار، عازم سوریه برای مجاهدت و دفاع از حرمین شد. در سحرگاه 16مرداد1396، عناصر تکفیری-تروریستی داعش به مواضع جبهۀ مقاومت حمله کردند و درنهایت، محسن توسط عناصر تروریستی بهاسارت درآمد. دو روز بعد، این رزمندۀ دلاور را بهشهادت رساندند و این جنایت را رسانهای کردند. لازمبهذکر است این کتاب حاوی تصاویر، اسناد و دلنوشتههای محسن حججی است. ازجمله آثار نویسنده میتوان به آرام جان، عمار حلب، عروسی لاکچری و... اشاره کرد.
گزیدۀ کتاب کتاب راز سربلند
برگشتم به حاجسعید گفتم: «آخه من چطور این بدن ارباًاربا رو شناسایی کنم؟!» خیلی به هم ریختم. رفتم سمت آن داعشی. یک متر رفت عقب و اسلحهاش را کشید طرفم. سرش داد زدم: «شما مگه مسلمون نیستید؟» به کاور اشاره کردم که «مگر او مسلمان نبود؟ پس سرش کو؟ چرا این بلا را سرش آوردید؟» حاجسعید تندتند حرفهایم را ترجمه میکرد. آن داعشی خودش را تبرئه کرد که این کار ما نبوده و باید از کسانی که او را بردهاند بپرسید. فهمیدم میخواهد خودش را از این مخمصه نجات دهد. دوباره فریاد زدم که «کجای اسلام میگوید اسیرتان را اینطور شکنجه کنید؟» نمایندۀ داعش گفت: «تقصیر خودش بوده!» پرسیدم: «به چه جرمی؟» بریدهبریده جواب میداد و حاجسعید ترجمه میکرد: «ازبس حرصمون رو درآورد، نه اطلاعاتی به ما داد، نه اظهار پشیمونی کرد، نه التماس کرد! تقصیر خودش بود...»
برای تهیه کتاب سربلند و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
بر سر در سرای محبت نوشته اند با سر کسی به محضر دلبر نمیرسد
بر سر در سرای محبت نوشته اند با سر کسی به محضر دلبر نمیرسد
یعنی عالییی
خیلی کتاب خوبه
قلبی برایت می تپد
دل پلاس
قصه دلبری
عمار حلب
آرام جان
جام زهر
دیدم که جانم میرود
روایت سوم
کاش برگردی
تنها برای لبخند
خط مقدم
حوالی شش بعدازظهر
آقای بادیگارد
شهیدکاظم عاملو
سربلند
بی برادر
بر بلندای حلب
بیست و هفت روز و یک لبخند
آرام جان
طاهرخان طومان
تو شهید نمی شوی
تنها در باغ زیتون
مجید بربری
پسرک فلافل فروش