یادت باشد
زندگی داستانی و عاشقانۀ شهید مدافع حرم؛ حمید سیاهکالی مرادی، بهروایت همسر
کتاب یادت باشد، نوشتۀ محمدرسول ملاحسنی، زندگی داستانی و عاشقانۀ شهید مدافع حرم، حمید سیاهکالی مرادی، بهروایت همسر ایشان است. گلچینی است از مجموعهخاطرات همسر این شهید سرافراز از زمان خواستگاری تا شهادت و دوران غربت. ازجمله آثار نویسنده میتوان به کاش برگردی و هواتودارم اشاره کرد.
گزیدۀ کتاب یادت باشد
«فرزانه، یه چیزی بگم نه نمیگی؟» با تعجب پرسیدم: «چی شده حمید؟ اتفاقی افتاده؟» گفت: «میشه یه تُکپا باهم بریم هیئت؟ باور کن کسایی که اونجا میآن خیلی صمیمی و مهربونان. الان هم ماشین رفیقم بهرام رو گرفتم که باهم بریم. تو یه بار بیا، اگه خوشت نیومد دیگه من چیزی نمیگم.» قبلاً هم یکی-دو بار وقتی حمید میخواست هیئت برود اصرار داشت همراهیاش کنم، اما من خجالت میکشیدم و هر بار به بهانهای از زیر بار هیئت رفتن فرار میکردم. از تعریفهایی که حمید میکرد احساس میکردم جوّ هیئتشان خیلی خودمانی باشد و من آنجا در بین بقیه غریبه باشم. این بار که حرف هیئت را پیش کشید نخواستم بیشتر از این رویش را زمین بیندازم. برای همین، این بار راهی هیئت شدم. بااینحال، برایم سخت بود؛ چون کسی را آنجا نمیشناختم. حتی وسط راه گفتم: «حمید منو برگردون، خودت برو، زود بیا.» اما حمید عزمش را جزم کرده بود که هرطور شده من را با خودش ببرد. اولِ مراسم احساس غریبگی میکردم و یک گوشه نشسته بودم، ولی رفتار کسانی که داخل هیئت بودند باعث شد خودم را از آنها بدانم. باآنکه کسی را نمیشناختم کمکم با همۀ خانمهای مجلس دوست شدم.
کاش برگردی
هواتو دارم
جام زهر
ونظم امرکم
دشمن شدید/دفتر اول
دیدم که جانم میرود
تنها برای لبخند
خط مقدم
روایت سوم
کاش برگردی
سربلند
پسر هرسین
تاریخ شفاهی ماجرای علامه و انقلاب 2
تصویری در بند
شهید مصطفی چمران
شهید مهدی زین الدین
غواص شجاع
ردپای نور جلددوم
اخی عباس
مادر پروازی
باغ های معلق
رفیق شهیدم مرا متحول کرد
یادت باشد
عباس برادرم
بادیگارد
خداحافظ دنیا
پدر حماه
ماجرای عجیب یک جشن تولد
تنها در باغ زیتون
به شرط عاشقی
دیده بان 25
رفیق مثل رسول
خداحافظ سالار
شهید نوید
آرام جان
تاثیر نگاه شهید
سه گاه ابوهادی
بر بلندای حلب
بزرگ مرد
شهید عزیز
مجید بربری
پسرک فلافل فروش