
پروازدرمهران


۱۲۰

۱۴۰۲

۹۷۸۶۲۲۲۸۵۳۲۰۴
خاطراتی از زندگی کسی از حرفه خیاطی به درجه شهادت رسید.
محمدتقی مبلغالاسلام اسمی است آشنا برای آنهایی که جزو لشکر ۲۵ کربلای مازندران بودند. پیرمرد خیاطی که در زندگیاش تلاش و پشتکار و روزی حلال موج میزد. کسی که در خانوادهای مذهبی و اهل ایمان بزرگ شد و همان خانواده باعث شد در این راه محکم و استوار باقی بماند.
استاد تقی خیاط پنج فرزند داشت؛ سه دختر و دو پسر. با این حال راه جبهه را انتخاب کرد. جبهه که رفت، سلاح همیشگیاش را هم با خودش برد. چرخ خیاطی سلاح همیشگیاش بود. اسلحهی او در جبهه باعث شد کار خیلی از رزمندهها حل شود.
در طول سه بار حضور در جبهه، کارهای زیادی انجام داد و سرانجام در روز عید سعید فطر ۲۳ خرداد ۱۳۶۵ به شهادت رسید.
برشی از کتاب «پرواز در مهران»:
گویا خورشید با صدای چرخخیاطی عمو طلوع میکرد. صدای چرخخیاطی عمو، مثل صدای پرندههای صبحگاهی، هر روز شنیده میشد. به این صدا عادت داشتیم. تا سالها هر صبح میرفتیم پیش عمو و تا ظهر کنارش میماندیم. قدر عمو را میدانستیم. با او عشق را زندگی کردیم. دوستی و دوست داشتن را زندگی کردیم. با عمو محبت و تقسیم آن را یاد گرفتیم.
مکانی که عمو مغازه داشت، به "سه راه استاد تقی" معروف بود. آنجا محل مراجعه مردم بود. عمو کدخدا نبود؛ اما کدخدا منشیاش همه را به آنجا جذب میکرد. ریش سفیدیاش او را محبوب دلها کرده بود. حرمت آن موی سپید، گرهها باز میکرد.