
بر بلندای حلب

رقعی

۴۰۸

خاطر

۹۷۸۶۲۲۷۱۷۷۰۳۹
خاطرات قاسم قاسمی؛ رزمندۀ ارتش ایران، از دوران مأموریت در سوریه
کتاب بر بلندای حلب، نوشتۀ زهرا قربانی و قاسم قاسمی، شامل خاطرات قاسم قاسمی از دوران مأموریت در سوریه است. پس از آنکه نیروهای تکفیری از حضور تکاوران ارتش در جنوب حلب مطلع شدند، در فروردین1395 با ادوات سنگین و نیروی انسانی بسیار، به مواضع مورد هدایت ارتش ایران در سوریه حمله کردند. در این عملیات وسیع چندهزار نفر از نیروهای جبهةالنصره و تکفیریها حمله کردند و تکاوران ایران دلاورانه ایستادگی کردند و سرانجام، این مقاومت منجر به شکست و عقبنشینی تکفیریها شد. شرح خاطرات قاسم قاسمی، از قبل اعزام است تا روزی که به خاک ایران بازمیگردد. همچنین خاطرات شهدای ارتش و شرح عملیاتها نیز در این کتاب نگاشته شده است.
گزیدۀ متن کتاب بربلندای حلب
دوباره شعار دادن نیروهای دشمن شروع شده بود. صدایشان بهحدی نزدیک بود که احساس میکردم داخل کوچه هستند. این حربۀ آنها کاریتر از جنگیدنشان بود و در این مواقع، ترس را کاملاً توی چهرۀ بچهها میدیدم. سریع دستبهکار شدم و از صَفرزاده خواستم که با صدای شعار، منطقه را به آشوب بکشد. خودم هم بلند شدم و با بچهها شروع کردیم به شعار دادن! نیمی از روستا یکپارچه صدا شده بود و هرچند تعدادمان بیشتر از بیست نفر نبود؛ ولی چون در سنگرهای متعدد و روی ساختمانها مستقر بودیم، صحنۀ زیبایی خلق شده بود. صفرزاده بهسبک بچههای فاطمی شعار میداد. با صدای بلند و مردانهاش فریاد میزد: «نعرۀ حیدری» و بقیه با تمام توانشان نعره میکشیدند: «یا علی!». با کاری که بچهها کردند، صدای دشمن میان نعرههای مردانۀ بچههای فاطمی گُم شد و بهتدریج سکوتی مرگبار روستا را فراگرفت...
برای تهیه کتاب «بربلندای حلب» و سایر آثار نویسنده کلیک کنید.
خیلی کتاب خوب و جذابی بود، چه خاطرات نابی بود.
عالی. چه قدر دوست داشتم این کتاب را.
یه روایت تاثیر گذار.اگر دوست دارید با دلاوریهای مردان ارتش در مقابله با داعش را بیشتر آشنا شوید، این کتاب را مطالعه کنید.
جام زهر
روایت سوم
تنها برای لبخند
کاش برگردی
خط مقدم
دیدم که جانم میرود
سربلند
وعده صادق
طلایه دار
دوره جاسوس بازی
دوره طنزالمثل ها
جایی که هیچکس نیست
روایت آتش
پروازدرمهران
دوره توزودتربکش
دوره 14خورشید
وعده صادق
شهیدعبدالله اسکندری
یکی مثل شما
می روم تا مجنون بماند
بر بلندای حلب
طاهرخان طومان
ماجرای عجیب یک جشن تولد
توشهیدنمی شوی
قرار بی قرار
بیست سال وسه روز
من محافظ حاج قاسمم
رفیق مثل رسول
عباس برادرم
خداحافظ دنیا
شهیدعزیز
شهیدنوید
سربلند
بی برادر
تاثیر نگاه شهید
یادت باشد
نور علی
مجیدبربری
صبح واقعه
راستی دردهایم کو؟