
راز پلاک سوخته

رقعي

۲۵۰

۱۴۰۱

۹۷۸۶۰۰۸۸۵۷۶۷۹
خاطرات شهید مدافع حرم؛ مهدی طهماسبی
کتاب راز پلاک سوخته، نوشتۀ علی ابراهیمی گتابی، دربارۀ خاطرات شهید مدافع حرم، مهدی طهماسبی است. شهید طهماسبی یکی از مربیان برگزیدۀ مرکز آموزش پاسداری علویون قم است که در نیمۀ خردادماه1395 در اعزام خود به سوریه، هدف اصابت موشک تاو ضدّ زره قرار میگیرد و با پیکری سوخته به شهادت میرسد. آنچنان در آتش عشق اباعبدالله(ع) سوخت که یک پلاک سوخته تنها یادگاری است که خانوادهاش از او دارند. این کتاب بر اساس دستنوشتههای شهید در دوازده فصل نوشته شده است. راوی داستان خود شهید است و ماجرای سفری که شهید به سوریه داشت و تمام اتفاقات این سفر را در دفترچهای ثبت میکرد، بهصورت روایت داستانی بهرشتۀ تحریر درآمده است.
گزیدۀ کتاب راز پلاک سوخته
مشغول باز کردن گرههای بند پوتین شدم. بالاخره گرهها باز شد. شروع کردیم بند پوتین را بستن. من بند یک لنگه را موازی بستم. ابویاسین لنگۀ دیگر را ضربدری بست. با دیدن بند پوتینی که ابویاسین بست، هنگ کردم. این چهجور بستن بند است؟ سوزنم گیر کرد. من با این وضع هیچجا نمیآیم. ابویاسین وقتی وضعم را دید، با التماس گفت: «وسط جنگ هستیم. جان من بپوش برویم. حالا هرجور بند را ببندی وسط درگیری کسی به بستن بند پوتین نگاه نمیکند.»
برای تهیه کتاب راز پلاک سوخته و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
واقعا چه دسته گلهایی از دست دادیم. خدا رحمتشان کند. عالی بود کتاب.
واقعا چه دسته گلهایی از دست دادیم. خدا رحمتشان کند. عالی بود کتاب.
کتاب خیلی خوبی بود. مفید. سلام بر این شهید بزرگوار.
قلم خوب و روایت تاثیر گذاری بود. ممنون از چاپ این کتاب.
چه قدر حیف که امثال شهید این کتاب را دست دادیم. دسته گلهایی که دیگر تکرار نمی شوند. عالی بود.
جام زهر
تنها برای لبخند
دیدم که جانم میرود
سربلند
وعده صادق
جایی که هیچکس نیست
روایت آتش
وعده صادق.پالتویی
پروازدرمهران
طلایه دار
شهیدعبدالله اسکندری
یکی مثل شما
می روم تا مجنون بماند
عروسی پشت خاکریز
میاندار گودآب وآتش
سرهنگ ربایی
دوج
مجدل شمس
ازدوکوهه به موصل
من متوسلیان راکشتم
همسفرآتش وبرف
روزهای اردیبهشت
راز پلاک سوخته
پهلوان مرحمت
بادیگارد.خاطرات سرتیم حفاظت محسن رضایی
پروازدرمهران
شهیدکاظم عاملو
روایت آخر
تخریبچی 25/زندگی شهید رجب پور
غواص دریادل
خلبان اف 14
راض بابا
عروسی پشت خاکریز
عارف12ساله
یکی مثل شما
طلایه دار
می روم تا مجنون بماند
برای بارآخربخند
مهاجرهندیجان
فانوسی که افسانه نبود