روزهای اردیبهشت
۱۹۲
۱۴۰۱
۹۷۸۶۲۲۲۸۵۱۷۳۶
«روزهای اردیبهشت» زندگینامهی آزادهی جانباز مصطفی اردیبهشت اثر مجید جعفرآبادی، روایت یک زندگی پر از رنج از کودکی تا آزادگی است. زندگی کودکی و نوجوانی در کانون کارآموزی، زندگی پربرکت و نورانی او در اردوگاه شهدای تخریب در کسوت یک تخریبچی از پاییز 13۶۲ تا پایان جنگ، و بیش از دو سال اسارت در رمادی و تکریت. کمتر کسی است که از دهسالگی تا ۲۸ سالگی، زندگی در سه اردوگاه را تجربه کرده باشد. حالا قرار است «مصطفی اردیبهشت» روایتگر یک تجربهی ناب باشد.
برشی از کتاب روزهای اردیبهشت:
نگهبان جدید که آمد چند دقیقهای به من زل زد. سپس جمله اول او این بود: «بچه کجایی؟» خیلی جا خوردم. فارسی با من حرف میزد! گفتم: «بچه تهران.» فکر نمیکردم این شروع آشنایی کوتاهم با مردی باشد که عکس امام خمینی را لای قرآن جیبیاش دارد، ولی نگهبان زندان اسرای ایرانی است. وقتی فهمید چند ماه پیش از اسارت امام را در جماران دیدهام، چشمهایم را بوسید.


خاطراتی خواندنی و مفید. سلام و رحمت خداوند بر جانبازان
خیلی جذاب روایت شده، مستند و بدون حاشیه.
ح
عالی بود. مفید و مستند، بخوانید.
چه قدر خوبه که مثل این کتابها، مدام داره چاپ میشه. تشکر از چاپ این کتاب مفید.
تک تک صفحات این کتاب، درس آموز است و یک الگو برای کسانی که می خواهند رهرو این راه آزادگان، باشند.
خاطرات جانبازان و آزادگان سرافراز، پر از درسهایی است که هر کدامش می تواند به تنهایی یک الگو باشد. عالیه این کتاب.
یه کتاب خوب برای آشنایی با اتفاقاتی که اسرا در زندان های رژیم بعث عراق، داشتند. خیلی کتاب مفیدی هست.
همیشه دوست داشتم درباره آزادگان و اسارت و خاطرات جانبازان، بیشتر بدانم، واقعا ممنون از چاپ این کتاب.
یکی از کتابهای خوبیه که حتما برای یک بار هم که شده باید آن را مطالعه کرد.
چه قدر درس میشه از این کتاب یاد گرفت. واقعا چه کتاب خوبی بود.
جام زهر
روایت سوم
خط مقدم
کاش برگردی
دیدم که جانم میرود
سربلند
مجموعه کتاب ویژه
توزودتربکش3
الجمل
هواتودارم
نگاه سرنوشت ساز
ازمعراج برگشتگان جلددوم
تبارانحراف5
تبارانحراف4
تبارانحراف3
شهاب دین
مسیررستگاری
تاش
آرامش
دوبنده خاکی
همسفرآتش وبرف
روزهای اردیبهشت
راز پلاک سوخته
بادیگارد.خاطرات سرتیم حفاظت محسن رضایی
پروازدرمهران
تخریبچی 25/زندگی شهید رجب پور
غواص دریادل
راض بابا
عروسی پشت خاکریز
عارف12ساله
یکی مثل شما
طلایه دار
می روم تا مجنون بماند
مهاجرهندیجان
برای بارآخربخند
فانوسی که افسانه نبود
حاج ابوالفضل
خط تماس
ادی...
کارخانه نمک