
شمرون کناردون

رقعی

۲۱۶

۱۴۰۰

۹۷۸۶۲۲۲۸۵۰۱۴۲
داستانی از زندگی جهادگر آسمانی؛ امیرمحمد اژدری
کتاب شمرون کناردون، نوشتۀ سارا عرفانی و مریمالسادات علویان، داستانی از زندگی جهادگر آسمانی، امیرمحمد اژدری است. امیرمحمد اژدری وقتی آسمانی شد ۲۵ساله بود؛ اما بهگفتۀ اطرافیانش که او را بهخوبی میشناختند، بیش از دوبرابر سنش برای رفع محرومت از چهرۀ شهر و کشورش تلاش کرد. مسئولیت گروه پزشکی و درمانی امام رضا(ع)، مسئولیت گروه عمرانی امام رضا(ع) و عضو شورای مرکزی قرارگاه امام رضا(ع) بود. اژدری در اکثر استانهای کشور، ازجمله لرستان، خوزستان، خراسان، کرمانشاه، ایلام و... سابقۀ انجام فعالیتهای جهادی داشت. او در حادثۀ زلزلۀ کرمانشاه از پیشقدمان جهادی برای کمک به مردم زلزلهزده بود. با وجود عدم حمایتها، کمکاریهای برخی مسئولان و کمبودها و نواقص، هیچگاه از پای ننشست و تا حد امکان، تلاش خود را برای آبادی سرزمینش دریغ نکرد. این کتاب گوشهای از زندگی امیرمحمد اژدری را از نگاه خودش در قالب داستانی بهتصویر کشیده است.
گزیدۀ متن کتاب شمرون کناردون
روی گوشیاش سرک میکشم. رفته سراغ پستهای قدیمیتر. دارد کپشن پستهایم را یکییکی میخواند و در هرکدام که آرزوی شهادتی هست، روی پیشانیاش میکوبد و آه بلندی با بازدم بیرون میدهد. بخار آهش در هوای سرد بهمن، ابرهای کوچک را آمادۀ باریدن میسازد. چند دقیقهای هست روی پستی که بعد از شهادت شهید حججی گذاشته بودم، گیر کرده. هی با بغض زمزمه میکند: «و از آن روز سرم میل بریدن دارد» و هی دست میکشد روی سر و صورتش و هی اشکهایش میچکد. یکهو خم میشود روی سنگ. دو تا دست لرزانش را میگذارد دور صورت عکس. زمزمه میکند: «امیر جان!»
برای تهیه کتاب شمرون کناردون و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
یه کتاب خوب برای آشنایی با یک جوان جهادگر که در اردوهای جهادی، تلاش زیادی می کرد که کارها انجام بشه به بهترین نحو و در این راه هم به شهادت رسید.
جام زهر
تنها برای لبخند
دیدم که جانم میرود
کاش برگردی
خط مقدم
سربلند
بهروزخرمشهر،بهروزمن
پروازدرمهران
دوره توزودتربکش
دوره 14خورشید
ایوان ملک1
وعده صادق بسته10عددی
به قلبش اشاره کرد
یکی مثل شما
می روم تا مجنون بماند
عروسی پشت خاکریز
میاندار گودآب وآتش
سرهنگ ربایی
دوج
دیده بان
شمرون کناردون
راستی دردهایم کو؟
تاثیر نگاه شهید
ماجرای فکرآوینی
شب حنظله ها
جنگ در مرخصی
من زینب تو هستم
بر بلندای حلب
بال های مهربانی
نور علی
عاشقانه ای برای 16ساله ها
دخترشینا
طاهرخان طومان
خورشیدکه غرق نمی شود
تنها گریه کن
توشهیدنمی شوی
ردپای پدر
چه کسی مرا هل داد؟
رازاحمد
من میترا نیستم