سربرخاک دهکده
رقعی
۱۶۸
1401
۹۷۸۶۲۲۶۶۰۹۶۵۴
کتاب سر بر خاک دهکده؛ روایتهایی از سفر اربعین ۹۷
در کتاب سر بر خاک دهکده، روایتهای فائضه غفار حدادی از سفر اربعین ۹۷ را می خوانید. فائضه غفار حدادی، نویسنده کتاب «خط مقدم» این بار به قلمش رنگ و بوی اربعین داده و از سفری نوشته است که پر از رحمت و برکت و جاذبه است. در این کتاب نویسنده به جاذبههای سفر اربعین پرداخته و ان را با سفرهای اروپایی مقایسه کرده است. سر بر خاک دهکده، روایت جذابی از یک سفر معنوی توام با اشک و لبخند است.
گزیده کتاب:
ما دهه شصتی ها توی صف بزرگ شدهایم و در این رشته تخصصی برای خودمان کسی هستیم! همه آن سال ها که من دوران جنینی و نوزادی و نوپایی و خردسالی را می گذراندم، بابا جبهه بوده و من و مامان دوتایی صف های مختلف را با استقامت خودمان از پا درآورده ایم. اما تا حالا صف سیم کارت نایستاده بودم که آن را هم الحمدلله تجربه کردم.
نوبتم که میرسد یکی اطلاعات پاسپورتم را توی تبلتی وارد میکند و همان تبلت را بلند میکند و بدون اینکه اجازه بگیرد از صورتم عکس میگیرد. از مراحل خرید است گویا! یکی هم پول را میگیرد و بسته سیم کارت را تحویل میدهد. چند نفر سرپا بین مردم می چرخند و سیم کارت های جدید را برای آنها که مایلند توی گوشی می اندازند و چک میکنند که فعال شده باشد. خودم را به اولین نمونه از آنها می رسانم. سرش شلوغ است. خودم سنجاق ته گرد دارم. سیم کارت را میاندازم و میدهم که فقط فعالش کند. به محض فعال شدن اینترنت چشمان مرد از تعجب گرد میشود. چند لحظه طول میکشد که بدانم چه اتفاقی افتاده. تلگرام گوشی من از دهم اردیبهشت که فیلتر شده تا این لحظه که ششم آبان نود و هفت است باز نشده. اینجا که دیگر تلگرام فیلتر نیست، به محض اتصال به اینترنت بالای هزار پیام روی آن آمده! مامور فعالساز در حالی که گوشی ام را پس میدهد، با دست اشاره میکند به تلگرام و می خندد. لابد فکر کرده این همه پیام در همین یک و نیم ساعتی که توی هواپیما بودهام آمده و احتمالا من خیلی آدم خفنی هستم که دوستان و هوادارانم در هر ساعت برایم هزاران پیام میفرستند!
چه بگویم که در وصف نگنجی... کتابی بس شیرینی بود،،، میان خنده گریه کردم ومیان گریه،خنده... حفره های روحم ناشی از کربلا نرفتن وحسرت پیاده روی اربعین،،،عمیق وعمیق تر شد... من که واقعا لذت بردم
خیلی متن روون وشیرینی داشت ممنونم ازنویسنده که منوهم با خودش همراه کرد و اولین پیاده رویم رو توخیالم با کاروانشون همراه شدم
خیلی متن روون وشیرینی داشت ممنونم ازنویسنده که منوهم با خودش همراه کرد و اولین پیاده رویم رو توخیالم با کاروانشون همراه شدم
روایت جالب و متفاوت از پیاده روی اربعین
خط مقدم
مردی با آرزو های دوربرد
شبیه
خورشیدکه غرق نمی شود
جام زهر
دیدم که جانم میرود
روایت سوم
کاش برگردی
سربلند
تنها برای لبخند
خط مقدم
برای بارآخربخند
شهیدکاظم عاملو
آقای بادیگارد
سربرخاک دهکده
قدم عاشقی
ردنگاهت.راه آسمان
درمیان روضه هایت زندگی کردن خوش است
اهالی اینجا
راز شادی امام حسین ع در قتلگاه
آفتاب برنی
قصه کربلا
علی اصغرنبود
حماسه امام سجاد (ع)