مربع های قرمز
تاریخ شفاهی رزمنده و جانباز، حاجحسین یکتا، از دفاع مقدس
کتاب مربعهای قرمز، نوشتۀ زینب عرفانیان، دربارۀ تاریخ شفاهی رزمنده و جانباز، حاجحسین یکتا، از دفاع مقدس است. پنج سال میشد که قصد کرده بودم خاطراتم را مکتوب کنم. مخصوصاً وقتی مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای(حفظهالله)، مطلبی را مبنیبر ناتمام ماندن جنگ یک رزمنده تا نوشتن خاطراتش فرمودند، برای نوشتن و نشر خاطراتم مصممتر شدم. هرچه از رشادت همرزمانم و غربت و مظلومیتشان میدانستم در روایتگریهایم گفته بودم. با مکتوب کردن خاطراتم دنبال ناگفتهای از بچهها بودم. دنبال سبک بندگیکردنشان، سبک عبادتشان، سبک رفاقتشان، دنبال سبک زندگیکردنشان در جنگ؛ سبکی که این روزها جایش بین جریان زندگی جوانان بهشدت خالی است. امیدوارم این کتاب که تنها گوشهای از جهاد همرزمانم در لبیک بهندای «هل من ناصر» امامخمینی(ره)، نایب امام عصر(عج)، است موردرضایت حضرتش واقع شود و در روز حسرت، رفقای شهیدم دستم را بگیرند. رفقایی که در روزهای مصاحبه و بازخوانی خاطراتم، میان این ورقها، دوباره دیدمشان، کنارشان جنگیدم، کمین کردم، سنگر گرفتم، زخمی شدم، نماز خواندم، خندیدم، شوخی کردم، بوسیدمشان، بوییدمشان و دوباره ایستادم و رفتنشان را نگاه کردم. دوباره تنها شدم.»
گزیدۀ متن کتاب مربعهای قرمز
سیدمهدی من را روی زمین خواباند. تا تنم به خاک رسید، چشمهایم دوباره بسته شد. فقط گرمی بوسهاش را روی پیشانیام حس کردم. دوید و از من دور شد. صداهای دوروبرم کمرنگ میشد. در خلسۀ سنگینی فرو رفتم. نفهمیدم چقدر در آن حالت بودم که سرفهای پرخون خیزاند و خواباندم. دوباره به جان دادن افتادم. روی زمین پا میکشیدم. با هر حرکت، چالهای که زیر پایم درست شده بود، گودتر میشد. نمیدانم چند جان داشتم که خلاص نشدم. از هوش میرفتم و بههوش میآمدم. دوباره به التماس افتادم: «خدایا، غلط کردم گناه کردم!»
برای تهیه کتاب مربعهای قرمز و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
همسایه های خانم جان
درگاه این خانه بوسیدنی است
جام زهر
ونظم امرکم
دیدم که جانم میرود
روایت سوم
کاش برگردی
سربلند
تنها برای لبخند
خط مقدم
گرای باقر
شهید حمید سیاهکالی مرادی
دست های مهربان
جاسوس استورم
بچه سرگذر
از دوبنده تا سربند
اسم رمز
انقلاب اسلامی ایران
آفتاب در محاق
اهداف تربیت اسلامی/مجموعه تربیت اسلامی
تازیانه های سلوک
گنجینه رنج
مربع های قرمز
فقط غلام حسین باش
باران تشنه
اردوگاه شهدای تخریب
عقیق
پیغام ماهی ها
ملاصالح
یادداشت های ناتمام
جشن حنابندان
حکایت زمستان
خاکریز پیشانی
غواص ها بوی نعنا میدهند
هفتادو دومین غواص
فرماندهان ورود ممنوع
با اجازه بزرگتر ها بله
حسین پسر غلامحسین
فاتح دل ها و دژها
وقتی به هوش آمدم
تپه جاویدی و راز اشلو
دوماشال