
عطر آبان

رقعی

۱۶۰

۱۴۰۲

۹۷۸۶۲۲۲۸۵۲۰۳۰
خاطرات شهید عبدالرحیم عامری
کتاب «عطر آبان؛ خاطرات شهید عبدالرحمن عامری» نوشته گروه فرهنگی هنری شهید محمدعلی معصومیان است.
بخشی از کتاب «عطر آبان»
باورکردنی نبود. عبدالرحیم… عبدالرحیم آنسوتر در خاک و خون غرفه بود. پاهایم قدرت حرکت و ایستادن نداشت. چهاردستوپا خودم را رساندم به عبدالرحیم. نگاه کردم. ترکش به پایش خورده بود. بر اثر موج انفجار سرش اذیت شده بود. خون در گوشهایش لخته شده بود. رنگی به رخ نداشت. خون زیادی از دست داده بود. در گودالی قرار داشت. زیر پاشنه پای سالمش اثر کنده شدن بود. یا از درد این کار را کرده بود یا جان دادن. نمیدانم... دست بزرگ و پینهبستهاش روی سینه پهن و مردانهاش قرار داشت. عکسی در دستش مچاله شده بود. عکس را گرفتم. عکس خانوادگیاش بود. عکسی با همسر و پنج دخترش… ماه آبان برایم عطر شهدا را میدهد.
برای تهیه کتاب «عطر آبان» و کتابهای دیگر نویسنده، کلیک کنید.
چه قدر کتاب خوبی بود. ممنون از شما
چه قدر به این شهدا، غبطه خوردم و می خورم. ما کجا و این شهدا کجا. عالی بود این کتاب.
طاهرخان طومان
یادداشت های یک غواص
غواص دریادل
سلحشور شانزده ساله
ایستاده در آتش
شهیدعزیز
پروازدرمهران
پرواز تخریبچی
تخریبچی 25/زندگی شهید رجب پور
جام زهر
دیدم که جانم میرود
کاش برگردی
سربلند
تنها برای لبخند
خط مقدم
من به مردم شلیک نمی کنم
خواهردباغ
سکوی پنهان
غدیردرمدائن