یادگار
رقعی
۱۷۲
۱۴۰۰
۹۷۸۶۲۲۲۸۵۰۷۹۱
روایت داستانی از زندگی خاندان حاجملا یادگاری
کتاب یادگار، نوشتۀ مرتضی احمر، روایت داستانی از زندگی خاندان حاجملا یادگاری است، بزرگمردی که خود را بدهکار انقلاب میداند. قصههای این کتاب از تاریخچۀ خنداب شروع میشود و به خاندان یادگاری میرسد. راوی سالها مجاهدت و علم و دانشآموزی و کارهای خیر از خاندان یادگاری را برای شخصیت اول داستان، یعنی علیرضا تعریف میکند. قصههای تلخ و شیرین از گذشته که آمیخته از حوادث مهم تاریخ معاصر ایران، ازجمله ماجرای کشف حجاب، سفر رضاخان به همدان، قیام میرزاکوچکخان، حوادث انقلاب قبل از پیروزی و اثر آن در این منطقه، حوادث بعد از انقلاب همچون قیام خلق مسلمان و... خود حاجملا شخصیت استثنایی است که شاید بتوان گوشهای از شخصیت او را از لابهلای خطوط یادگار شناخت. او شخصیتی است که با وجود بذل مال و جان و فرزند در راه اعتلای اسلام و انقلاب هنوز هم خود را بدهکار انقلاب میداند و دعای اول و آخرش به جان مقام معظم رهبری است. کوچکترین شهید شهرستان خنداب پسر نوجوان او، علی یادگاری است. مرتضی احمر به معرفی او و شش تن از دیگر شهیدان خاندان یادگاری در این کتاب پرداخته است. نویسنده از ارتشی قهرمان و مخلص، اکبر آقا یادگاری میگوید. از حسین یادگاری برای خوانندگان قصهها حکایت میکند. از مسعود یادگاری میگوید که روزی با نذرونیاز به امامزاده مسعود خنداب به این دنیا قدم گذاشته است و روزی هم در شلمچه و در سهراهی شهادت آسمانی شده است. خواندن قصههای دوقلوهای شهید، مجید و سعید یادگاری قطعاً برای خواننده جالب است، همانطور که برای علیرضای داستان ما جالب است. و بالاخره با معرفی اسدالله یادگاری حصار پروندۀ این کتاب را میبندد. یادگار کتابی متفاوت با زبانی داستانی لابهلای سطور خود درس زندگی میدهد. روش انقلابی زیستن، سالم زیستن و اتحاد را میگوید. در این دنیای مدرن که همسایه از همسایه خبر ندارد، هنوز یک خاندان است که مثل دوران قدیم به فکر همدیگر هستند و فامیل دست فامیل را میگیرد. یادگار آنقدر نکات تربیتی و اخلاقی دارد که حتماً باید آن راخواند.
گزیدۀ متن کتاب یادگار
پسرم، خاندان یادگاری مثل خیلی از خاندانها و خانوادههای دیگر در همین کشور و شهر زندگی میکنند؛ ولی یک رازی در زندگی و منش خود دارند، آنهم زندگی دینی است که انتخاب کردهاند. پسرم، لقمۀ حلال خیلی در نحوۀ زندگی تأثیر دارد. وقتی حضرت علیاکبر از پدرش پرسید: «پدرجان، چرا اینها جلوی شما شمشیر کشیدهاند و حرف حق را نمیفهمند؟» حضرت فرمود: «شکمهای اینها با لقمۀ حرام پر شده.» یعنی اثر لقمۀ حرام به آنجا میکشد که شخص حرف حق را نمیشنود و جلوی امام زمانش میایستد. پس عزیزم، وقتی وقف در این خاندان رواج دارد و بهراحتی اموال خود را در راه رضای خدا وقف میکنند، طبیعی است که فرزندان و نوادگانشان افرادی مؤمن و معتقد و انقلابی باشند و اهل جبهه و جنگ شوند.
برای تهیه کتاب یادگار و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
واقعا چه قدر جذاب بود و جالب. سلام و درود خداوند بر این خانواده
آخررفاقت
آرامش
نفر پنجم
متولد زندان
خاک پای قدمهایت
جام زهر
دشمن شدید/دفتر اول
دیدم که جانم میرود
روایت سوم
سربلند
تنها برای لبخند
خط مقدم
حوالی شش بعدازظهر
قصه کربلا
من اطلاعاتی بودم2
یادگار
صیحه بر بیداد
فاتح دل هاودژها
من زینب تو هستم
ازدواج به سبک شهدا
جوانمرد 1
اردوگاه شهدای تخریب
شکار مرغابی ها
چمران مظلوم بود/خاطرات شهید چمران
سلام برابراهیم2