آرامش
رقعی
۲۴۰
1402
۹۷۸۶۲۲۲۸۵۰۷۰۸
روایتی از درون سازمان مجاهدین خلق تا گره خوردن زندگی امروز ما در فضای مجازی
نویسنده در کتاب «آرامش» از شخص به نام محسن میگوید. محسن شخصی است که در رمان «نفر پنجم» نوجوانیاش را با عضویت در گروهی که علیه رژیم پهلوی مبارزات مسلحانه میکرده طی میکند و دستگیر میشود و در کتاب «آرامش» پیرمردی است که مریضی لاعلاجی گرفته و منتظر مرگ است. او خاطرات خود و سازمان مجاهدین را از برهم زدن آرامش مردم را برای نوهاش تعریف میکند. در موازی همین داستان روایت دیگری در کتاب شروع میشود از زندگی زنی که در گرداب دنیای مجازی به دام افتاده و درحال بلعیدن خودش و همسرش است.
بخشهایی از کتاب آرامش
نگاهش بیرون از پنجره را میپایید و فکرش توی خانه بود. درست یادش نمیآمد، شاید یک سال پیش. صدای موزون؛ اما رک و طلبکار ستاره توی سرش پیچید: - باید شغلتون رو عوض کنید ... انگار برق از سهفازش پریده باشد، چشمهای گردشدهاش را به او دوخت و خواست بپرسد «چرا؟» که ستاره گفت: - دلیلش رو نپرسید که نمیتونم بگم. شما اگه من رو دوست دارید، بهخاطر من دنبال یه شغل آبرومند باشید. صدای بوق ممتد ماشین کناری از فکر و خیال بیرونش آورد. دندۀ ماشین را عوض کرد و اتومبیل قیقاج رفت. با بیحوصلگی پیچ رادیو را چرخاند. به چهارراه بعد رسیده بود. با دیدن ترافیک پشت چهارراه، دودستی روی فرمان کوبید. صدای زن گویندۀ اخبار توجهش را جلب کرد. بر اساس تازهترین تحلیلهای مرکز آمار ایران، در سال گذشته ۴۰ درصد جمعیت ۱۰ سال به بالا در گروه شاغلان یا بیکاران قرار گرفتهاند. بررسی تغییرات نرخ مشارکت اقتصادی حاکی از آن است که این نرخ نسبت به سال قبل، ۹ درصد افزایشیافته است ..
برای تهیه کتاب «آرامش» و کتابهای دیگر نویسنده، کلیک کنید.
روان و خودمونی
جذاب، چه قدر خوب موضوعات فضای مجازی و منافقین را به هم گره زده بود
خاک پای قدمهایت
جام زهر
دیدم که جانم میرود
روایت سوم
کاش برگردی
سربلند
تنها برای لبخند
خط مقدم
جریان شناسی سیاسی ایران پس ازانقلاب اسلامی
گرای باقر
شهیدکاظم عاملو