
دهلیزانتظار

رقعی

۶۲

۱۳۹۹

۹۷۸۶۲۲۶۶۰۹۲۷۲
روایت داستانی از تنهایی و رهایی یک فرمانده زخمی در عملیات کربلای4
کتاب دهلیز انتظار، نوشتۀ حمید حسام، روایت داستانی از تنهایی و رهایی یک فرمانده زخمی در عملیات کربلای4 است. ستار وفایی سال 1335 در روستای قایش از توابع شهرستان رزن استان همدان به دنیا آمد. پس از پیروزی انقلاب بهعضویت سپاه پاسداران درآمد. حاجستار در عملیاتهای بسیاری، ازجمله 11شهریور، ثارالله، فتحالمبین، بیتالمقدس، والفجر مقدماتی، رمضان، والفجر2، والفجر5، میمک، خیبر، والفجر8، کربلای4 و کربلای5 شرکت داشت. چندین دفعه مجروح شد و سه بار در محاصرۀ سخت مزدوران بعثی افتاد که با شجاعت موفق به شکستن حلقۀ محاصره شد. حاجستار ابراهیمی هژیر، فرمانده گردان 155 لشکر انصارالحسین(ع) در کربلای5، منطقۀ عملیاتی شلمچه در تاریخ 12اسفند1365 بهدرجۀ رفیع شهادت رسید. ازجمله آثار نویسنده میتوان به بهشت تخریب، هفتادودومین غواص، غواصها بوی نعنا میدهند و... اشاره کرد.
گزیدۀ متن کتاب دهلیز انتظار
کشتی تا گلو میان گل نشسته بود، اما با همۀ سنگینیاش مثل پر کاهی روی دستهای اروند بود. امواج سینه میکشیدند و کوههکوهه خودشان را میکوبیدند روی بدنۀ زنگزده و پوسیدهاش. کمکم آب از دیوارۀ کشتی بالا میکشید، به جان سوراخها میافتاد، سرریز میشد و زانوهای زخمی ستار را در خود فرو میبلعید. باید بیرون میزد به هر طریق ممکن. ماندن در کشتی، بیخ گوش عراقیها مرگ تدریجی بود...
برای تهیه کتاب دهلیز انتظار و سایر آثار نویسنده، کلیک نمایید.
چه قدر این خاطرات کربلای ۴ نابه، آدم از خواندنشان، سیر نمیشه
وقتی مهتاب گم شد
تازیانه های سلوک
مهاجر سرزمین آفتاب
بهشت تخریب
خداحافظ سالار
آب هرگز نمی میرد
فقط غلام حسین باش
غواص ها بوی نعنا میدهند
هفتاد و دومین غواص
جام زهر
دشمن شدید/دفتر اول
دیدم که جانم میرود
روایت سوم
سربلند
تنها برای لبخند
خط مقدم
حوالی شش بعدازظهر
قصه کربلا
من اطلاعاتی بودم2
چریک
دهلیزانتظار
من زینب تو هستم
چشم روشنی
خاک پای قدمهایت
رفاقت به سبک تانک
39کیلو تمام
نامزد خوشگل من!
یادگار
بچه ها!بهنام