
تیه دا
روایت زندگی شهید حیدر جلیلوند، از زبان مادرش
کتاب تیهدا، نوشتۀ شهلا پناهی، روایت زندگی شهید حیدر جلیلوند از زبان مادرش است؛ که با اخلاقمداری، تربیت، خوشخلقی و نبوغ شهید آشنا میشویم. شهید جلیلوند در کنار خلق پهلوانی و مهربانی بیحد در حق خانواده و دوستان که زبانزد همگان است، در مجموعۀ هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با بهدست آوردن تخصص و مهارت در آموزش و کار با پهپاد و دوشپرتابها دارای استعداد و نبوغ چشمگیری است. همکاران و همرزمان شهید در طی تحقیق و مصاحبه به ایمان، لبخند، و تخصص شهید اشاره داشتند. شهید جلیلوند بهمنظور شناسایی و کسب اطلاعات میدانی، از ناحیۀ سر، هدف اصابت گلولۀ نیروهای تکفیری داعش قرار میگیرند و بهشهادت میرسند.
گزیدۀ متن کتاب تیهدا
از لای پوشه برگه را درآورد و نشانم داد. نگاهی به کاغذی کردم. فقط یک جملهاش به چشمم آمد و آن جمله درست زیر امضایش نوشته بود: شهید حیدر جلیلوند. گفتم: «الهی شکر که به خواسته دلت رسیدی.» حمید اخم کرد و گفت: «مامانجانم فکر میکنی برای دلم اینهمه تلاش کردم؟ میدونی از همینجا که راه میافتم، دلتنگ تکتک شما میشم تا وقتی که برمیگردم؟ میدونی اونجا چقدر شرایط سختی داریم؟ کاش باور کنی فقط برای این پا روی دلم میذارم و میرم که دوباره قصۀ اسارت حضرت زینب و سیلی خوردن حضرت رقیه تکرار نشه!» آمدم روبهرویش نشستم و گفتم: «حمید، تو بهاندازۀ همۀ دنیا برام عزیزی؛ ولی من رو با چوب عشق به اهلبیت محک نزن. من فقط نگران زن و بچهت هستم. نگران بیقراریهای دل پدرت و بیپشت و پناه شدن برادرهات و بیمونس شدن خودم.» ...»
جهت تهیه کتاب تیهدا و سایر کتابهای نویسنده کلیک کنید.