به عشق خمینی
۴۱۶
۱۴۰۳
۹۷۸۶۲۲۲۸۵۲۹۴۸
«به عشق خمینی» روایتی است داستانی و مستند از زمانه، زندگی و یک عمر تلاش انقلابی حاج علی آقامحمدی به قلمامیرحسین انبارداران و با مقدمه استاد حمید حسام. روایت زندگی شخصیتی که قبل و بعد انقلاب، کارهایی را انجام داده که در تاریخ کشورمان ماندگار شده است. کسی که از کلاس درس امام، هوشیاری، وظیفهشناسی و انجام به موقع تکلیف را به خوبی یاد گرفت.
برشی از کتاب «به عشق خمینی»:
ابتدای کوچهای تنگ و باریک، شیخ افغانی دستش را تکان داد سمت راست، و رد شد. نگاه کردی سینۀ دیوار. تابلوی نشانی را روی تکهای کاشی خواندی: «زقاق 57 محلة 206 حی الحویش»
رفتی داخل کوچه، دو رفیقت هم کنارت. دانههای درشت عرق خیس کرده بود پیکرت را. صورتت را انگار شسته بودی. گرمای تابستان نجف، خرما را هم میپخت، چه برسد به تن آدمی! گرمای تن تو، بیشتر، عطر هیجانی بود که جانت انتظارش را میکشید؛ دیدار با مرادت.
سمت راست کوچه، خانۀ آجری دوطبقه که مثل خیلی از خانههای نجف بالکن طبقۀ بالایش جلوتر بود، نگاهت را جلب کرد طرف خودش. در چوبی بود و نیمهباز. صدای تند و پیدرپی ضربان قلبت را میشنیدی... داخل شدی. پلهها را رفتی بالا. پلهها تو و دو رفیقت را کشاند توی خانۀ دیگری؛ خانۀ اندرونی آقای خمینی.
شیخ غلامرضا رضوانی نشسته بود پشت یک میز کوچک، جلوی اتاق آقای خمینی. سلام کردی. محمد شجاعفرد و سیدابراهیم حسینی را نشان دادی و گفتی: «با دوستانم از قم...»
حرفت را برید رضوانی. تند گفت: «چرا تأخیر کردید؟ چرا دیر آمدید؟ آقا منتظرتان است...»
چه قدر این کتاب پر بود از نکات جالب تاریخی. عالی بود
عالی بود. چه قدر با تواضع و انقلابی بودند این حاج آقا علی محمدی.
دریای چشمان تو
یک یک
گرای باقر
جام زهر
دشمن شدید/دفتر اول
دیدم که جانم میرود
روایت سوم
سربلند
تنها برای لبخند
خط مقدم
حوالی شش بعدازظهر
قصه کربلا
من اطلاعاتی بودم2
به عشق خمینی
جریان شناسی سیاسی ایران پس ازانقلاب اسلامی
سنگ محک
امر به معروف و نهی از منکر احزاب
گفتم اعتماد نکنید
درآمدی برگونه شناسی جریانهای غیرانقلابی درحوزه
غبار در خرداد
ماجرای فکرآوینی
روش تحلیل سیاسی
مادر مبارزان