معرفی:
کتاب «حاج مالک» اثری در سبک زندگینامه است که خاطرات شفاهی یکی از فرماندهان مهندسی جنگ تحمیلی است و به شرح وقایع مهم در صنایع نظامی ایران در این دورۀ بحرانی میپردازد. این کتاب حاصل ساعتها مصاحبه با «حاج غلامرضا مالکی» است که وظیفۀ فرماندهی مهندسی لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) را به عهده داشته است. این جهادگر علمی که در جبههها با نام حاج مالک شناخته میشد، در کنار شخصیتهای برجستۀ دفاع مقدس مانند شهید مهدی زینالدّین خدمت میکرد و در عملیاتهای خطیر متعددی نظیر محرم، بدر، خیبر و رمضان مسئولیت مؤثر داشته است.
تمرکز این کتاب بر نیازهای صنعتی ارتش ایران به مهمّات جنگی و اسلحهایست که با وجود حمایتهای گستردۀ غرب از دشمن بعثی، این مهم به همت افرادی مانند حاج مالک به شکل بومی مدیریت شد. مسئولیت دفتر طرح و تحقیقات سپاه از دیگر مناصب حاج غلامرضا مالکی بود که به همراه مهندسان دیگر، در حقیقت باید جبهۀ علمی ایران را به عهده میگرفت و خطّ مقدم صنعت را نگه میداشت. پژوهش و گردآوری وقایع این کتاب به کوشش «مجید مالکی» انجام شده و حالا به قلم «محمدعلی نظیری»، روایت مستقیم این خاطرات را از زبان فرماندهای میخوانیم که در تولید و مونتاژ ابزارهایی مانند تویوتا شنیدار و کانال نهرکن نقش کلیدی داشته است.
گزیده کتاب:
«شبهای بعد هم خاکریززنیها ادامه داشت تا یک شب برای خاکریز زدن به جادهای در آن حوالی رفتیم و یکی از بچههای تخریبچی را هم با خودمان بردیم. در این جاده قبلاً عراق شن و ماسه ریخته و مین کاشته بود و بچههای تخریب پاکسازی کرده بودند؛ اما هنوز مینهایی در جاده یافت میشد. تخریبچی مشغول بررسی جاده شد تا مینهای جامانده را خنثی کند، من هم پشتسرش راه افتادم. یک مین والمری پیدا کرد و دورش را خالی کرد. چاشنیاش را باز کرد و بلندش کرد. دیدم یک نارنجک زیرش است. عراق پدرسوخته نارنجک را گذاشته بود زیر مین و مین را گذاشته بود روی نارنجک. گوشت بدنم ریخت. تخریبچی زیر مین را نمیدید. گفتم مین را تکان نده. با خودم گفتم: «یا امام زمان خودت کمک کن، الان همه را از بین میبرد.» پشت سر هم بچههای مهندسی بودند که اگر منفجر میشد، همهمان را ترکش میگرفت. کار خدا بود که باران آمده بود و گل ولای باعث چسبیده شدن نارنجک به مین شده بود. چالهای آنجا بود. گفتم: «مین را بنداز داخل چاله و بگیر بخواب.» مین را انداخت در چاله ولی باز هم نارنجک از مین جدا نشد. آمدیم عقبتر و با کلاش و نارنجک، مین را همراه نارنجکی که بهش چسبیده بود منفجر کردیم.»