همراهی تا آسمان
خاطرات شفاهی پاسدار شهید شهروز مظفرینیا؛ سرتیم محافظان همراه شهید سپهبد حاجقاسم سلیمانی
کتاب همراهی آسمان، نوشتۀ صادق عباسی ولدی، خاطرات شفاهی پاسدار شهید، شهروز مظفرینیا، سرتیم محافظان همراه شهید سپهبد، حاجقاسم سلیمانی است. این کتاب دومین جلد از مجموعه کتابهای «محافظان آسمانی» است که برای سه تن از محافظان همراه با شهید حاجقاسم سلیمانی در فرودگاه بغدادبه نگارش در آمده است و در قالب داستانکوتاه به خاطرات شفاهی شهید از خانواده، دوستان، همکاران و همرزمان پرداخته است. شهید شهروز مظفرینیا در سال 1357 در شهرستان کهک قم در خانوادهای انقلابی دیده به جهان گشود. او از همان کودکی علاقۀ خاصی به محافل مذهبی و دینی داشت و راه عاشقی را پلهپله در محیط هیئت و مسجد پیمود. شهروز از همان سنین نوجوانی با قرآن مأنوس شد و آنقدر قرآن در زندگیاش اثر گذاشت که عامل مهم ازدواجش تلاوت زیبایش شد. او با وجود جسم آسیبدیدهاش، هرگز حاضر نشد حفاظت از سردار دلها، حاجقاسم سلیمانی را رها کند و تمام فکر و ذکرش حفاظت از حاجقاسم سلیمانی بود. او آنقدر در کارش پشتکار نشان داد که بهعنوان سرتیم حفاظت حاجقاسم انتخاب شد و توانست با مجاهدت و از خودگذشتگی فراوان، در معرکههای بسیار خطرناک از جان سردار دلها حفاظت کند. سرانجام، همانطور که همیشه آرزو داشت بهدست تروریستهای آمریکایی در کنار سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی به آسمان عروج کرد و پیکرش در حرم حضرت معصومه(س) آرام گرفت.
گزیدۀ متن کتاب همراهی تا آسمان
جمعیت زیادی آمده بودند. دور حاجقاسم پر شده بود از جوانهایی که میخواستند با ایشان عکس بگیرند. اینها را شهروز همان شب برایم گفت. وقتی آمد، حالش خوب نبود. زیر فشار جمعیت، دیسک کمرش آسیب دیده بود... صبح که بیدار شدیم، گفت نمیتواند تکان بخورد! انگار فلج شده بود. نه میتوانست غذا بخورد، نه میتوانست وضو بگیرد. تا شب همانجور روی تخت ماند و تکان نخورد. دو-سه روز بعد هم همینطور بود. غذا نمیخورد، چون نمیتوانست دستشویی برود. ضعیف شده بود. گریه میکرد. خیال میکردم از درد است، ولی نبود. از عشق بود. عشق به کارش و ترس از اینکه دیگر نتواند کنار حاجقاسم بماند...
برای تهیه کتاب همراهی تا آسمان و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.