اردوگاه شهدای تخریب
رقعی
۵۸۴
1401
۹۷۸۶۲۲۲۸۵۰۳۸۸
مروری بر کارنامهی عملیاتی و ماموریتهای گردان تخریب قرارگاه کربلا
گردانهای تخریب در مجموعه دفاع مقدس از جمله یگانهایی بودند که کمتر از آنها گفته شده و با توجه به نوع کار نیروهای آنها، خاطرات زیبایی از زبان یادگاران آن دوران قابل عرضه است. گردان تخریب قرارگاه کربلا یکی از این مجموعههای رزمی بود که تا چند سال اول جنگ منبع تغذیه یگانهای زرهی از نظر تامین نیروهای به اصطلاح معبرزن در شب عملیات بود. این گردان از زمان شهید چمران و جنگهای نامنظم در قالبی بسیار کوچک و تحت عنوان گروه «مین کار» را آغاز کرد و آرام آرام با جذب نیروهای پر شمار به ویژه در سال1361 رودرروییهای حماسی و عجیب بین معبرزنهای نوعا کم سن و سال با میادین چند صد متری و سیم خاردارها و انواع موانع دشمن رقم خورد. اگر چه این گردان در طول سالهای دفاع مقدس نامهای مختلفی داشت، اما با نام تخریب قرارگاه کربلا معروفتر است، بلکه از این نام مشهورتر نام بچههای اردوگاه شهدای تخریب یا بچههای شهید عاصمی است که کتاب اردوگاه شهدای تخریب با یاری و همت بیش از 100 نیروی تخریب _که خاطرات خود را بیان کردهاند_ آماده گردیده و ادای دینی بسیار ناچیز به شهدای گردان و همه یادگاران صالح و مومن بازمانده از قافله شهدا است.
گزیدهای از متن کتاب اردوگاه شهدای تخریب
«تازهوارد ۲۱ سالگی شده بودم که جنگ شروع شد. سال ۱۳۵۶ دیپلم ریاضی از دبیرستان بزرگمهر اهواز در خیابان کیامرث گرفتم که بعدها نام آن دبیرستان را به مصطفایی تغییر دادند. در آن روزها شهر اهواز بهطور کامل خالی از سکنه نشده بود. خیلی از آنهایی هم که رفته بودند دائماً در حال تردّد به شهر بودند، چون محل زندگی جدید آنها در شهرهای نزدیک مثل رامهرمز و شوشتر و ملاثانی بود. خیلی از مغازههای شهر هم فعال بودند، مخصوصاً نانواییها. البته ما چون اصلیت بختیاری داریم نان را در منزل میپختیم. خانوادهٔ ما حتی برای یک روز هم شهر را ترک نکردند. من از اعضای بسیج مسجد امامحسین (ع) در بیستمتریِ شهرداری بودم و همکار با اسماعیل که چند مأموریت از سپاه به ما ابلاغ شد. این مأموریتها را انجام دادیم، ولی چندان دلچسب ما نبود؛ مثلاً خالی کردن جعبهٔ مهمات برای ارتشیها. ما خبر داشتیم که عراق تا نزدیک شهر آمده و بستگان ما درروستای امالتّمیر (در ابتدای جادهٔ خرمشهر، بعد از پادگان شهید حبیباللهی)۲ نیروهای گشتی آنها را هم دیده و به ما هم اطلاع داده بودند. با این وضعیت خیلی علاقه داشتیم که در قالب نیروهای نظامی و با اسلحه و تجهیزات وارد عرصه جنگ شویم. یکی دیگر از کارهای ما در سمت جادهٔ اهواز-آبادان، تعبیهٔ سنگر کمین برای مقابله با پیشروی احتمالی عراق از آن سمت بود که دَه روز کار کردیم.»
برای تهیه کتاب «اردوگاه شهدای تخریب» و کتاب های دیگر نویسنده، کلیک کنید.