گلوله های داغ

رقعی

۱۵۰

پیام

۹۷۸۶۲۲۶۶۰۹۶۰۹
خردهروایتهایی از پیادهروی اربعینحسینی
کتاب گلولههای داغ، نوشتۀ رضا کشمیری، خردهروایتهایی از پیادهروی اربعینحسینی است. برشهایی از روایتهای طلبهای است که با خواهرزادۀ ناتوان ذهنیاش همسفر راه کربلا میشود و این همسفر عجیب شخصیّت منحصربهفردی است که در طول سفر ماجراهایی طنزآمیزی را خلق میکند. نویسنده در کنار خاطرات سفرش، به روایت دلدادگیها و عاشقانههای زائران و خادمان حضرت سیدالشهدا(ع) پرداخته است.
گزیدۀ متن کتاب گلولههای داغ
بعضی مواقع واقعاً دست خودش نبود و کارهای عجیبی میکرد. بعد از آن جریانِ قلقلک زیر بغل زن مردم در مشهد، خیلی به او هشدار داده بودم که حواسش باشد. اما یک بار دیگر موقع نماز در حال سجده، دستش را جلو برده بود و کف پای نفر جلویی را قلقلک داده بود. کاش فقط قلقلک میداد، آنچنان میخاراند که پوست را زخم میکرد! نوبت او شده بود. هرچه منتظر ماندم حرکتی نکرد. لبخند بر صورتش ماسیده بود، سر به زیر انداخته و کاری نمیکرد. گمان کردم ناراحت شده. با حرکات صورت دلیلش را پرسیدم، سرش را بالا آورد و با اقتدار و هیبت چشم در چشمان من دوخت و گفت: «لا، لا لعب.» نمیخواست بازی کند. گفتم: «بازی کن، لعب زین، خوش!» گفت: «من روی دست شما ضربه نمیزنم!» گفتم: «بازی است، اشکالی ندارد. من روی دست شما زدم، حالا نوبت شماست. اگر میتوانی بزن!» لبخندش دیگر تمام شده بود با حالت جدی گفت: «أنت زائر، زائرالحسین علیهالسلام.»
برای تهیه کتاب گلولههای داغ و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
متن روان و جذاب یک نفس میشه خواندش و خندید و گریه کرد به شدت توصیه میشه مخصوصا برای عاشقان اربعین
خیلی سفرنامه خوبی بود.
قلم نویسنده بسیار خوب بود. وقت مطالعه، هم احساس غم داشتم، هم احساس شادی.
سلام بر میت
حاج محمد
ساحل خونین اروند
شب حنظله ها
جام زهر
روایت سوم
کاش برگردی
دیدم که جانم میرود
سربلند
تنها برای لبخند
خط مقدم
دوره طنزالمثل ها
طلایه دار
شهیدعبدالله اسکندری
روایت آتش
یکی مثل شما
می روم تا مجنون بماند
عروسی پشت خاکریز
سرهنگ ربایی
دوج
مجدل شمس
ازدوکوهه به موصل
من متوسلیان راکشتم
من به مردم شلیک نمی کنم
گلوله های داغ
سربرخاک دهکده
چفیه خسته
سلوک زائر
جشن حنابندان
عملیات عطش
اردوگاه شهدای تخریب
حضرت یار 1
حضرت یار 2
غواص ها بوی نعنا میدهند
هفتاد و دومین غواص
ازدواج به سبک شهدا
حکایت زمستان
من زنده ام
خودسازی به سبک شهدا
آقا زاده ها
حوض خون
شاهد8
مهاجر سرزمین آفتاب
فقط غلام حسین باش