شب بی ستاره
روایت زندگی سردار علی فضلی و شرح عملیاتهای بیتالمقدس، کربلای1و5 از زبان ایشان
کتاب شب بیستاره، نوشتۀ محمدمهدی بهداروند، روایت زندگی سردار علی فضلی و شرح عملیاتهای بیتالمقدس، کربلای1و5 از زبان ایشان است. علی فضلی در سال 1340 در شهر تویسرکان متولد شد و در سن ششسالگی بههمراه خانواده به تهران آمد و پس از گذراندن دوران تحصیلی و اخذ مدرک دیپلم و وقوع انقلاب، به کمیتهها پیوست. در سال 1358 بهعضویت سپاه پاسداران درآمد. در پی بروز غائلۀ خلق عرب، با همراهی گروه راهی خرمشهر شد و با پایان موضوع خلق عرب در خوزستان، عازم کردستان شد. با آغاز جنگ بار دیگر راهی خوزستان شد و تا پایان جنگ، در جنوب ماند. در عملیات والفجر8 از ناحیۀ چشم مجروح شد. ازجمله سِمتهای ایشان فرماندهی تیپ33 المهدی، فرماندهی تیپ27 محمد رسولالله، فرماندهی لشکر10 سیدالشهدا و جانشین فرماندهی قرارگاه ثارالله بوده است؛ ایشان هماکنون بهعنوان فرمانده دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امامحسین(ع) فعالیت میکند.
گزیدۀ متن کتاب شب بیستاره
در ۳۱شهریور۱۳۴۰ در بخش «سرکان» از توابع «تویسرکان» همدان، در خانوادهای متدین و مذهبی متولد شدم. به ششسالگی که رسیدم وارد مدرسه شدم. از کلاس اول تا سوم ابتدایی را در «دبستان معرفت» بخش سرکان خواندم. درسهایم را با دقت و کامل پیگیری میکردم. با شنیدن صدای زنگ تعطیلی مدرسه، کیفم را روی دوشم میانداختم و دواندوان بهسوی منزل میرفتم. همینکه وارد خانه میشدم، قبل از هر کاری ابتدا سرپایی کمی نان و چای میخوردم، لباسهایم را عوض میکردم و برای انجام تکالیف به حیاط خانه میرفتم. بعد از تمام شدن تکالیفم فریادی از شادی میکشیدم. در این هنگام مادرم میگفت: «علی باز چی شده؟ چرا داد میزنی؟» من هم خندان و خوشحال میگفتم: «مشقهایم را تمام کردم.»
برای تهیه کتاب شب بیستاره و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.