
امام مسجدعباسیه


۲۰۸

۱۴۰۱

۹۷۸۶۲۲۲۸۵۳۰۲۰
برشهایی کوتاه از زندگی حجتالاسلام والمسلمین سید مجتبی موسوی، روحانی معروف اهل زنجان در قالب خاطرات و خردهروایت از زبان افراد مختلفی که از جوانی با ایشان نشست و برخاست داشتند یا روزی شاگردش بودند و یا در سپاه و دیگر سازمانها ایشان را دیده و میشناختند.
ایشان عمر خود را پیش از انقلاب وقف مبارزه برای پیروزی انقلاب اسلامی کرد. هشت سال دفاع مقدس را هم خود در میدان مبارزه حضور داشت و هم پسر بزرگش در جبهههای حق علیه باطل بهقدری جنگید تا در فاو و در عملیات والفجر8 شهید شد و هم جوانان زیادی را برای حضور در جبهه ها تشویق کرد.
ایشان بخش زیادی از زمان خود را برای تربیت جوانان و نوجوانان مسجد عباسیه و دیگر جوانان شهر وقف کرد و از دامنش مسولین و رزمندههای زیادی به کشور تقدیم شد.
آسیدمجتبی موسوی به شجاعت و عدالت و دفاع از محرومان و رعایت بیتالمال معروف بوده است. اگر در کوچه پس کوچه های شهر زنجان قدم بزنی، در کلام مردم ایشان را بااین صفات می¬شناسند. او مسولیتهای متعددی از جمله نمایندگی امام در سپاه زنجان و نهضت سوادآموزی و .... در عمر کوتاه خود داشته که به بهترین شکل به مردم خدمت کرد.
برشی از کتاب «امام مسجد عباسیه»:
نوجوان بودم حوالی سال ۵۲-۵۳ . یک روز به اتاق پدرم رفتم. مثل بیشتر اوقات بین کوه کتابهایش نشسته بود و چیزی میخواند. کمی این پا و آن پا کردم تا از مطالعه دست بردارند. سوال چند روزی بود مثل خوره افتاده بود توی سرم و تا جوابش را نمیگرفتم، ذهنم ارام نمیشد. از ان پدر منظم این کارها بعید بود. بالاخره فرصت گفتوگو پیش آمد. به نقشهی جهان که روی دیوار اتاق کتابخانه بود، اشاره کردم و پرسیدم: ببخشید آقا، ولی چرا اینجای نقشه سوراخه؟ آقا نگاهی به نقشه انداخت و زد زیر خنده. بعد یک چهرهی جدی به خودش گرفت و گفت: عکس پرچم اسرائیل بود؛ در آوردمش! چشمهای سؤالبرانگیزم را که دید گفت: دخترم، ما کشوری به نام اسرائیل نداریم. دور نیست روزی که در هیچ نقشهی جهان عکس پرچم این رژیم غاصب، نباشه