معرفی کتاب افطار در کلیسا (جلد نهم)
جلد نهم از مجموعهٔ سرگذشت استعمار نوشتهٔ است و آن را منتشر کرده است. این مجموعه دربارهٔ حضور بیگانگان در ایران و تعامل پادشاهان با آنها است. یک مجموعهٔ ۱۵ جلدی است که در هر جلد آن به بخشی از تاریخ کشورهای استعمارگر و روشهای استثمار دیگر ملتها توسط آنان پرداخته میشود. در این جلد نویسنده ما را با الماس بزرگ کوه نور همراه میکند و سرنوشت آن را از ابتدای حکومت بابر کورگانی، نواده تیمور لنگ، تا رسیدن به تاج ملکه الیزابت در انگلستان بیان میکند. در این سرگذشت، ما با مراحل مختلف استعمار هند آشنا میشویم؛ از زمان پادشاهان مقتدری مثل همایون و اکبر گورکانی تا زمان سلاطین خوشگذرانی چون جهانگیر. کتاب سفر الماس از یک طرف به مناسبات نزدیک و دوستانه بین پادشاهان هند و ایران چون شاه تهماسب صفوی و از طرف دیگر به حملات کشورگشایانهٔ نادرشاه افشار به هندوستان میپردازد و نقش ایرانیان دیگری چون محمد سعید اردستانی را در هند بیان میکند؛ همهٔ اتفاقاتی که منجر به دوبار سفر کوه نور به ایران میشود.
گزیده کتاب افطار در کلیسا:
«رهبری سازمان صفویه در حقیقت به دست گروه هفت نفره «اهل اختصاص» بود، چون اسماعیل کوچکتر از آن بود که بتواند ریاست طریقت صفویه را به عهده بگیرد. اهل اختصاص از اختلافی که بین شاهزادگان سلسلهٔ آققویونلو برای رسیدن به قدرت پیش آمده بود، استفاده کردند و پیروان خود را دوباره جمعآوری و سازماندهی کردند. پنج سال بعد، در سال ۹۰۵ هجری قمری، اسماعیل که اکنون دوازده ساله شده بود، از گیلان خارج شد. پیروان درویشهای صفوی از شهرها و ایلات مختلف برای یاری اسماعیل به او پیوستند و اسماعیل توانست در دو جنگ بزرگ، آققویونلوها را شکست دهد و در سال ۹۰۷ هجری قمری در تبریز به عنوان اولین پادشاه سلسلهٔ صفوی تاجگذاری کند.
یکی از نخستین کارهای اسماعیل، اعلام «تَشَیّع» به عنوان مذهب رسمی ایران بود؛ تصمیمی که بیش از هر کسی سلطان عثمانی، همسایهٔ غربی ایران را به خشم آورد. سلیم، سلطان عثمانی، ادعا میکرد رهبر مسلمانان و اهل سنت است و از اینکه در همسایگی کشورش یک حکومت شیعه تشکیل شود، بسیار عصبانی بود. عثمانیها از آغاز حکومت صفوی به دشمنی با آن پرداختند و بهانهٔ آنها هم اختلاف شیعه و سنی بود؛ اختلافی که کشورهای اروپایی سعی کردند بیشترین بهره را از آن ببرند.
در همان روزهایی که عثمانیها با نگرانی، خبر به قدرت رسیدن صفویان را در ایران دنبال میکردند، تلاش پرتغالیها برای یافتن یک راه دریایی به هند به نتیجه رسیده بود. «واسکودوگاما»، دریانورد پرتغالی، در سال ۹۰۲ هجری قمری به هند رسید و «آلبوکرک»، دریانورد دیگری از این کشور، در سال ۹۱۲ هجری قمری، یعنی پنج سال پس از تاجگذاری اسماعیل، به خلیجفارس وارد شد تا جزیرهٔ هرمز را تصرف کند. سرنوشت، سلطهجویی پرتغال و بقیهٔ کشورهای اروپایی را در مشرقزمین به رقابت عثمانیها و سلسلهٔ نوپای صفوی گره زده بود.»