
آخررفاقت

رقعی

۱۹۲

۱۴۰۱

۹۷۸۶۲۲۲۸۵۰۱۵۹
سیره و سلوک رفتاری سردار شهید حاجاحمد کریمی
کتاب آخر رفاقت، نوشتۀ مرتضی احمر، دربارۀ زندگی شهید حاجاحمد کریمی است. شهید حاجاحمد کریمی، متولد 1فروردین1340 در قم و فرمانده گردان حضرت معصومه(س) از فرماندهانی بود که بهسبب رشادت و روحیۀ معنوی و رزمی، خاطراتی ماندگار در ذهن همرزمان خویش بهجای گذارده است. وی در روز 24دی1365 بر اثر گلولۀ توپ (یاخمپارهای) که در کنارش زمین میخورد به آرزوی دیرینهاش میرسد و با بدن قطعهقطعه آسمانی میشود.
گزیدۀ متن کتاب آخر رفاقت
شهادت گمشدۀ زندگی حاجی بود. او عاشق شهادت بود. اگر جایی مینشست و با کسی صحبت میکرد با خاطری آزرده میگفت: «نمیدانم چرا هنوز افتخار شهادت نصیبم نشده! اگر به جبهه آمدم، امید داشتم. دلم میخواهد با شهادت، پیش بسیجیها روسفید باشم و در برابر امام شرمنده نباشم.» چنان از صمیم دل سخن میگفت که گاه بغض آزارش میداد و نمیتوانست ادامه دهد. یک بار گفت: «دعا کن من بروم.» گفتم: «خسته شدی؟: گفت: «وقتی خانۀ شهدا میرویم شرمندهام. چه بگوییم؟ مگر خانۀ رضی نبودی؟» یادم افتاد وقتی به خانه شهیدان رضی رفتیم. از در خانه رفتیم داخل، پدرشان گفت: «چرا یکیشان را نگذاشتی برای ما کپسول گاز بگیرد؟» هم حاجاکبر نوری بود و هم احمد. فردایش — یا دو روز بعد — خبر شهادت احمد را دادند...
برای تهیه کتاب آخر رفاقت و سایر آثار نویسنده کلیک کنید.
واقعا چه شهدایی از دست دادیم، خدا رحمتشان کند، عالی بود این کتاب.
یه کتاب پر از درسهای ناب و با ارزش از شهیدی که فرمانده بود. عالی.
خوش به حال میرزا
آرامش
یادگار
خاک پای قدمهایت
جام زهر
روایت سوم
تنها برای لبخند
کاش برگردی
دیدم که جانم میرود
سربلند
مجموعه کتاب ویژه
وعده صادق
روایت آتش
دوره توزودتربکش
محو اسرائیل
جایی که هیچکس نیست
دوره جاسوس بازی
دوره طنزالمثل ها
طلایه دار
وعده صادق.پالتویی
دوره 14خورشید
پروازدرمهران
شهیدعبدالله اسکندری
دیده بان
آخررفاقت
خاک پای قدمهایت
رازاحمد
حسین پسرغلامحسین
یادداشت های یک غواص
شب حنظله ها
عقیق
جوانمرد 1
چمران مظلوم بود/خاطرات شهید چمران
چه کسی مرا هل داد؟
اردوگاه شهدای تخریب
تنهازیرباران
ازدواج به سبک شهدا
دخترشینا
می خواهم با تو باشم/خاطرات شهید متوسلیان
یادگار
تنها گریه کن
هنر اهل بیت ع
من و عباس بابایی
جنگ در مرخصی