
بهشت من کنارتوست

رقعی

۲۵۶

۱۴۰۰

۹۷۸۶۰۰۸۸۵۷۳۳۴
داستان زندگی دختر نوجوانی که همسرش در جبهه شهید میشود
کتاب بهشت من کنار توست، نوشتۀ مریم بصیری، داستان زندگی دختر نوجوانی است که همسرش در جبهه شهید میشود. دختر نوجوانی که همسرش به جبهه رفته است و پس از مدتی بیخبری، متوجه میشود همسرش شهید شده است. سپس وصیتنامۀ شهید پیدا میشود و دختر در اینجا باید تصمیم بگیرد که آیا با فرد دیگری ازدواج کند یا خیر؟
گزیدۀ متن کتاب بهشت من در کنار توست
رحمان متوجه صدای پایی شد. شک کرد که صدای پای پیرزن را شنیده باشد، اما گفت: «سلام خانمجان!» راضیه هیچ نگفت؛ دستش را گرفت به در و همانجا ایستاد و نگاهی به حیاط مسجد کرد تا ببیند کسی آنها را دیده است یا نه. رحمان مطمئن شد که صدا، صدای پای خانمجان نیست. «شمایین، راضیهخانوم؟» راضیه تنها توانست جواب سلام رحمان را بدهد و دوباره خاموش بماند سر جایش. چشم دوخته بود به چشمان رحمان که دوخته شده بودند روی زمین. خواست برود که رحمان گفت: «راضیهخانوم ما رو هم حلال کنین. ما قصدمون خیر بود، ولی آقاناصر آب پاکی رو ریخت رو دستمون.» راضیه آمد چیزی بگوید، ولی نه حرفی برای گفتن داشت و نه زبانش میچرخید تا چیزی بگوید. رحمان آرام رفت، رحمان بدون عصا رفت، و جای قدمهایش بزرگتر از همیشه بر روی برفها جا ماند. سوز سردی میآمد، ولی راضیه تکیهبردیوار ایستاده بود و پردۀ جلوی در را پیچیده بود دورش و گریه میکرد.
برای تهیه کتاب «بهشت من در کنار توست» و سایر آثار نویسنده کلیک کنید.
چه قدر خوب بود. عالی و مفید
جام زهر
تنها برای لبخند
کاش برگردی
دیدم که جانم میرود
سربلند
دوره 14خورشید
دوره توزودتربکش
پروازدرمهران
وعده صادق
شهیدعبدالله اسکندری
بهروزخرمشهر،بهروزمن
به قلبش اشاره کرد
یکی مثل شما
می روم تا مجنون بماند
عروسی پشت خاکریز
میاندار گودآب وآتش
سرهنگ ربایی
دوج
مجدل شمس
ازدوکوهه به موصل
دیکتاتوری بااخلاق سگی
دختر بیست
شیرین ترازشکر1.فصل پاییزبا76داستان
شیرین ترازشکر1.فصل زمستان با93داستان
مراباخودت ببر
ماه به روایت آه
غریب قریب/کتاب اول
قصه های شیرین اهل بیت(ع)
ادواردو مسافری از رم
ارتداد
افطاردرکلیسا
جوانه های آتش
فارغ التحصیل زندان
ستاره هاچیدنی نیستند
جاده یوتیوب
تولد در لس آنجلس
پرونده فوق سری 2040
ماموریت در قصر
آبنبات پسته ای
نفس