
آقای بادیگارد


۱۹۲

۱۴۰۳

۹۷۸۶۲۲۲۸۵۲۷۷۱
معرفی:
«آقای بادیگارد» برداشتی آزاد از زندگی شهید حاج مهدی عراقی است که نفیسه زارعی آن را نوشته است. مهدی عراقی در سن 16 سالگی با فدائیان اسلام و شهید نواب صفوی آشنا شد. به سرعت توانست به داخل شورای مرکزی فدائیان اسلام راه یابد. در دوران حکومت مصدق وی رابط فعال نواب صفوی و آیتالله کاشانی با دولت بود.
در جریان بازداشت نواب صفوی در سال 1330 مهدی عراقی به همراه 52 نفر دیگر معترضانه وارد زندان قصر شدند و در محوطه آن متحصن شدند. اما با یورش مأموران بسیاری از متحصنین از جمله مهدی عراقی بازداشت شدند. عراقی تا تیر 1331 به مدت 6 ماه در زندان بود. داشها و لوطیهای تهران مثل شهید «طیب حاج رضایی» و «حسین رمضون یخی» با او سر کِیف میآمدند و حرفش را میخواندند، هیئتیها در مبارزه، با او همراه میشدند، زندانیهای سیاسیِ مسلمان او را «بابا» صدا میزدند و برایشان پدری میکرد و از همه مهمتر، پدر یک امت(امام خمینی) او را فرزند خود میدانست و «پهلوان» خطابش میکرد.
گزیده کتاب:
روزها و شبهایم را توی همان سلول لعنتی خودم میگذراندم. در جلسات هم مسلکها شرکت نمیکردم. حوصله خودم را هم نداشتم. احساس میکردم آنهمه مبارزه بیخودوبیجهت است و هیچوقت، با چیزهایی که سازمان به خوردمان میدهد نمیتوانیم به هدفمان برسیم. یکباره دلم برای راحله تنگ شد. رفتو آمد آدمها را محو میدیدم. پیش خودم فکر کردم: شاید اگر الان شرایط روبهراه بود و بیرون زندان بودیم، حتماً همه جا را دنبال حاج مهدی میگشتم تا حداقل، او بیاید و به راحله بگوید این سازمان و تشکیلات کوفتی ته ندارد؛ تودهای و چریک فدایی خلق سروته یک کرباساند. حتماً حاج آقا میتوانست راحله را راضی کند؛ چون بارها از بچههای هم مسلک شنیده بودم اجازه ندارند پیش او بروند؛ آنها میترسیدند مبادا حاج مهدی بچهها را نسبت به دروغهایی که به خوردشان دادهاند آگاه کند.
چه قدر خوب که درباره این شهید بزرگوار، کتاب چاپ شد بالاخره، ممنون از شما ????????
عالی، چه کتاب مناسبی بود، ممنون
عالی بود، و جذاب. ممنون
خیلی خوب و مفید
خدا رحمت کند امثال شهید عراقی ها را و کتاب هم عالی بود.
مثل بقیه کتابهایتان عالی، ممنون از شما
تا الان فقط اسم این شهید را شنیده بودم، اما با خوندن این کتاب، ایشان را تا حدود زیادی شناختم.
خیلی مفید بود برایم. چه قدر خوبه که بارم از این کتابها، چاپ بشه
اسم رمز
دوبنده خاکی
جام زهر
دشمن شدید/دفتر اول
دیدم که جانم میرود
تنها برای لبخند
خط مقدم
روایت سوم
کاش برگردی
سربلند
سکوی پنهان
غدیردرمدائن
ام علاء
دال بر
آقای بادیگارد
پایان ماموریت
حاج خانم گل فوتبال
شوگرچایی
یتیم غوره
حاج ابوالفضل
آقاداماد
برای بارآخربخند