قلبی برایت می تپد
پالتویی
۲۶۴
۱۴۰۱
۹۷۸۶۲۲۲۸۵۰۴۹۴
زندگینامه داستانی شهید مدافع حرم، روحالله مهرابی از زبان همسر شهید. این اثر درواقع ماجرای زندگیای پر از اوج و فرود برای پیدا کردن راه است، راهی که مسیرش از کربلا گذشت. این کتاب، روایت ۱۱ سال زندگی است که شهید مهرابی با همسرش داشت.
برشی از کتاب:
هر شب که از عراق زنگ میزد. از کارهای آن روزش برایش میگفت: «این جا هم یه خروس بهم دادن تا سر ببرم.» زهره نتوانست جلوی خندهاش را بگیرد: «اونجا هم دست بردار نیستی؟! ول کن روحالله این چه ماموریتیه؟!» فکرش را نمیکرد، آن کار، آنجا هم به دردش بخورد. پرت شد به زمانی که روحالله عصبانی و دمغ کنار ماشینها، موتورش را خاموش کرد.
مسافرتشان دسته جمعی بود. زهره را همراه برادرهایش فرستاد. خودش هم با موتور پشت سرشان تا شهرکرد گاز داده بود. از دور، چشمش به یک گله گوسفند افتاد. نصفشان وسط و کنار جاده دمر بودند. تا نزدیک شد. از وضع و قیافه لاشهها فهمید یک ماشین به گله زده. نصفی را آش و لاش کرده. بعد هم فلنگ را بسته بود. باورش نمیشد اینقدر یک نفر بیرحم باشد. کلافگی از سر رویش میبارید.


روایتهای همسران شهدا، همیشه عالی بوده از این نشر، این کتاب هم خیلی خوب نوشته شده است.
خیلی دوست داشتم این کتاب را، اجرتان با خود شهید.
خیلی خوب بود. ممنون از چاپ این کتاب با ارزش.
جام زهر
روایت سوم
تنها برای لبخند
دیدم که جانم میرود
سربلند
کاش برگردی
مجموعه کتاب ویژه
وعده صادق
روایت آتش
دوره توزودتربکش
محو اسرائیل
دوره جاسوس بازی
دوره طنزالمثل ها
وعده صادق.پالتویی
دوره 14خورشید
پروازدرمهران
شهیدعبدالله اسکندری
جایی که هیچکس نیست
طلایه دار
به قلبش اشاره کرد
قلبی برایت می تپد
مجیدبربری
بر بلندای حلب
صبح واقعه
سربلند
قرار بی قرار
بی برادر
خانوم ماه
یادگار
هندسه انقلاب
روح الله
برنده واقعی
جدال دو اسلام/جدال اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی
دهلیزانتظار
دیکتاتوری بااخلاق سگی
رازاحمد
دختر بیست
شیرین ترازشکر1.فصل پاییزبا76داستان
شیرین ترازشکر1.فصل زمستان با93داستان
ماه به روایت آه