کتیبه ژنرال1/قصر الدشت
رمانی برگرفته از زندگی تا اوج بندگی شهید مدافع حرم؛ عبدالله اسکندری
کتاب کتیبۀ ژنرال (قصر الدشت)، نوشتۀ اکبر صحرایی، دربارۀ رمانی برگرفته از زندگی تا اوج بندگی شهید مدافع حرم، عبدالله اسکندری است. رمانی که حوادث بیش از چند دهه قبل از انقلاب اسلامی و پس از آن شامل جنگها، حوادث تاریخی، ترورها، کودتا، حادثۀ طبس، درگیریهای سیاسی و وضعیت عراق و سوریه میشود. شخصیت اصلی این رمان شهید عبدالله اسکندری، همسر، مادر، و دیگر شخصیتهایی که در طول رمان تجزیهوتحلیل میشوند.
گزیدۀ متن کتاب کتیبه ژنرال
تا نقشۀ منطقۀ عملیاتی حماة پهن شد کف اتاق، اسکندری، دوزانو مقابل نقشه نشست. دفترچۀ کوچک و خودکار آبی بیکش را از جیب درآورد. سریع و رگباری پرسید: «موقعیتمان کُجاس؟ اصل قضیۀ عملیات چیه؟ کار شما چیه؟ چرا قرارگاه اینقد غُلغُلهس؟ قراره چه کنید کاکو؟» ابوامین جا خورد و خودش را جمعوجور کرد. وسط عینکش را گرفت و روی بینی تنظیم کرد. فکر کرد: زود آمده و زودم میخواد بره! یکی نیس به این بگه بابا، جنگ سوریه با جنگ ایران و عراق متفاوته؛ هرچند یه چیزایی بارشه. ابوامین اوضاع کُلی را تشریح کرد: «تا الان مأموریت قرارگاه لواء ۴۷ حماة، حفاظت از اتوبان حماة-حلب بود تا قطع نشه. بارها مسلحین، داعش و النصرة اتوبان رو قطع کردن، اما دوباره بازش کردیم.» «اهمیت اتوبان تو چیه کاکو؟» «تا همین امروز فرودگاه کویرس حلب محاصره بود. تنها مسیر تنفس شهر حلب اتوبان بوده و هست. قطع بشه، حلب سقوط میکنه و سوریه تقسیم میشه به دو منطقۀ شمال و جنوب.» ابوامین مکث کرد. اسکندری یادداشت کرد و سر بالا گرفت. «میفرمودین کاکو.»
برای تهیه کتاب کتیبه ژنرال و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.