
مجدل شمس


۷۲

۱۴۰۴

۹۷۸۶۲۲۲۸۵۳۲۴۲
این یک داستان کاملاً واقعی است! نه رُمان است، نه تخیّل. و نه داستانی برای تفنّن و به هیجانآوری شما. ماجرایی است کاملاً واقعی که سالها قبل، بر روی همین کرۀ خاکی اتفاق افتاد و هنوز جریان دارد! به همان شکل سنّتی و قدیمی.
دیدار مادر و فرزند، خواهر و برادر و ... درحالی که دهها سال است، سیم خاردار اشغالگری، میانشان فاصله انداخته است.
این اثر گزارشی است تلخ از دیدار خانوادههایی عاشق ولی در اشغال، در یکی از شهرکهای اشغالی جولان سوریه ... در «مجدل شمس» بُرجِ خورشید، یادمانده از دوران فنیقیان که نسلهاست زیر چکمۀ صهیونیستها مقاومت کرده و نفس میکشند.
گزیدهای از کتاب «مجدل شمس»:
سالها بود که شهرک «مجدل شمس» در منطقه جولان، در اشغال صهیونیستها بهسر میبرد. با مجوز نیروهای سازمان ملل مستقر در سوریه، مردم اجازه یافتند روزهای تعطیل، به «تلّهُ الصِراخ» (تپه داد و فریاد) بیایند و با بلندگو، با بستگان خود که در مناطق اشغالی مانده بودند، حالواحوال کنند.
حمید داودآبادی تنها ایرانی است که توانست به آنجا برود و زیر سایه اشغالگران صهیونیست، شاهد این دیدوبازدید باشد و گزارش تهیه کند.
چه قدر کتاب خوبی بود. ناب و با ارزش و مفید.
دیدم که جانم میرود
بهروزخرمشهر،بهروزمن
دوج
من به مردم شلیک نمی کنم
خواهردباغ
شهادت طلبان/جلد دوم
من متوسلیان راکشتم
شیرین وعامریه
ازمعراج برگشتگان جلداول
جاسوس بازی 1
جام زهر
دیدم که جانم میرود
کاش برگردی
سربلند
تنها برای لبخند
یکی مثل شما
عروسی پشت خاکریز
من متوسلیان راکشتم
شیرین وعامریه
شهیدمحمدبلباسی
مجدل شمس
فلسطین سرزمین پرماجرا
عربیکا
یکی مثل شما
دوازده صفرسه
لهجه های غزه ای
رئیسی عزیز
نیست
خاکسپاری دوم بانوی مرگ
تولد در سرزمین مارادونا