«مهدیار صالحی» پسری است دوازده ساله که مثل خیلی از همسن و سالهایش کلی سوال توی ذهنش وجود دارد. حالا تصور کنید با این همه سوالهای جورواجور، یک نامه غیرمنتظره به دستش برسد و از محتوای نامه متوجه میشود باید سرباز شود. سربازی مهدیار با سربازی پسرهای 18 سال به بالا یک فرق اساسی دارد. طبق متن نامه، او باید در ده روز، ده کاری که از او خواسته میشود را انجام دهد و اگر نمره قبولی را کسب کند، تازه بهعنوان سرباز انتخاب شود.
کارهایی مثل جمعآوری اطلاعات مناسب درباره کودکان کار، رصدکردن مهمترین اخبار جهان، جمعکردن اطلاعات مناسب درباره بعضی از آیات و هیئتهای مذهبی.
هدف این کتاب آشنا کردن کودکان درباره کسب اطلاعات از دنیای اطرافشان است. و اینکه اگر قرار است سرباز امام زمان(عج) شوند، باید چه معیارهایی داشته باشند؟
گزیدهای از کتاب «نامه مهدیار به فرمانده»:
بابابزرگ گفت: به این راحتی هم نیست! بعد از تصمیمگیری باید عمل کنیم؛ باید ثابت کنیم که اگه امام ظهور کنن تنهاشون نمیگذاریم و تو هر شرایطی تابع امر، امامیم نه مثل کسایی که یه روز به صلح امام حسن ایراد گرفتن و به روز دیگه برای امام حسین نامه نوشتن که بیا و قیام کن اما تنهاشون گذاشتن. مهدیار که هجوم سؤالات و فشار دانستههای تازه کمی گیجش کرده بود سکوت کرد و به فکر فرو رفت مامان سادات هم با یک ظرف هندوانه وارد ایوان شد و گفت بقیهاش باشه برای بعد فعلاً بیاید به قاچ هندوانه بخورید تا گلوتون تازه شه.
مهدیار بعد از ناهار به خانه برگشت؛ در حالی که احساس میکرد با وجود جوابهای پدربزرگ سؤالات بسیاری در ذهنش دارد. به اتاقش رفت و گزارشش را این گونه نوشت.