سیطره
نظر کاربران
امتیاز به کتاب
ناموجود
رقعی
۲۸۴
۱
1402
۹۷۸۶۰۰۰۳۵۳۴۰۷

کتاب سیطره

کتاب «سیطره» نوشتۀ کیانوش گلزار راغب است و انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است.هر ایرانی در تمام سال‌های بعد از انقلاب بارها نام سربازان گمنام امام‌زمان (عج) را شنیده است. خیلی از افراد علاقه‌مند هستند دربارۀ مجاهدت‌های خالصانه ولی خاموش آن‌ها بیشتر بدانند و ببینند چطور جانشان را کف دستشان گرفته و بدون هیچ ترسی به دل دشمن می‌روند. کتاب سیطره خاطرات جوانی است که به قلب نیروهای جدایی‌طلب و تروریست نفوذ می‌کند تا بتواند برای نیروهای امنیتی اطلاعات بفرستد. پسری به اسم نادر از مادری کرد متولد می‌شود. پدرش اهل مشهد و نظامی است. او در زمان ریاست ژاندارمری سقز عاشق دختری اهل بوکان (مادر نادر) شده و با وجود مخالفت‌ها ازدواج کرده است. ازآنجایی‌که پدر نادر دائم از این شهر به آن شهر می‌رفت، ‌نادر دوران کودکی‌اش را کنار پدربزرگ و مادربزرگش در بوکان گذراند. از همان ابتدا متوجه رفتارهای بد بچه‌های مدرسه و حتی پسرخاله‌اش شده بود که او را به‌خاطر کردنبودن و شغل پدرش مسخره و گاهی اذیت می‌کردند. دوران تحصیلش با نام گروهک‌ها و تهاجم و کشتارشان گره‌خورده بود و ناامنی‌ها را به چشم می‌دید. دوران نوجوانی را کنار پدر و مادرش در مشهد گذراند اما به‌خاطر بیماری مادرش شرایط درس‌خواندن نداشت و مردود شد و از آن زمان به بعد پراکنده درس می‌خواند. بیماری مادر تا جایی پیش رفت که نادر کلیه‌اش را به مادرش اهدا کرد تا زنده بماند. نادر از نوجوانی آرزو و رؤیای عضویت در سازمان اطلاعات را داشت. اما هر اقدامی که می‌کرد به دربسته می‌خورد. نوجوان سمجی که بارها خودش و خانواده‌اش را به دردسر انداخت تا بلکه عضوی از آن‌ها باشد. اما فقط یک عضو سادۀ بسیج باقی‌ می‌ماند تا اینکه خودش دست ‌به‌ کار خطرناکی می‌زند و وارد سلیمانیۀ عراق می‌شود. کتاب سیطره نتیجۀ ۳۰ ساعت گفت‌وگو و مصاحبه با نادر کیانی است که نویسنده انجام داده است. کتاب از زبان شخصیت اصلی داستان روایت می شود و از طریق او خواننده با مناسبات داخلی ضد انقلاب، هویت سران احزاب، عدم اتحاد رهبران، ضعف نیروهایشان، فسادها و روابط داخلی و خارجی آن‌ها آشنا می‌شود. گلزار راغب نویسندۀ کتاب سیطره تلاش کرده است تا با روشنگری از طریق ادبیات چهرۀ واقعی نیروهایی مثل کومله و فداکاری‌های نیرهای امنیتی را نشان دهد.

گزیده کتاب:

«گفت: ببین شغل ما سخته، قدرت داری، ولی گمنامی! اطلاعات داری، ولی حق نداری ازش استفاده کنی. پروندهٔ همه زیر دستته، دورویی و تزویر و ریاکاری اونا رو می‌بینی و حق نداری به روشون بیاری. همه چی می‌دونی، ولی حق نداری وسوسه نشه و سوءاستفاده نکنه. باید خالص و بی‌ریا باشی تا بتونی دوام بیاری. نباید حب و بغض بیجا داشته باشی. نباید از بی‌توجهی دیگران بلغزی و خیانت کنی!» گفتم: «اینا همه درست، منم عزمم رو جزم کردم برم. تازه اونام تو عراق هستن و نمی‌دونن من بسیجی‌ام.» گفت: «تشکیلات مخفی دارن تو شهرها. هویتت رو درمی‌آرن و می‌کشنت پسر، حماقت نکنی یک وقت بری!» گفتم: «نمی‌خوام الکی بمیرم. می‌خوام در راه خدا کشته بشم، اونم به دست کمونیست‌های کافر. بارها قرآن رو ختم کردم. ذکر گفتم. پدربزرگم گفته ذکر هر تسبیح یه دانه درخت میوه تو بهشت داره. با هر سبحان‌الله یک گناه آدم می‌ریزه. بذار برم کومله رو نابود کنم حاجی!»

 

کتب دیگر سایرنویسندگان
کتب دیگر انتشارات سوره مهر
ما رادر شبکه های اجتماعی دنبال کنید