آبی آتشین
رقعی
۱۵۲
1402
۹۷۸۶۲۲۲۸۵۲۰۱۶
روایتی داستانی از ماجرای پیوستن همافران نیروی هوایی به انقلاب اسلامی
شایعهی کودتای ارتش، روز به روز فراگیرتر میشد و همه نگران اوضاع و احوال بودند. اگر چه اعتصابات پراکنده در برخی از واحدهای ارتش گسترش و موضوع به روزنامهها نیز کشیده شده بود، اما هنوز مردم، ارتش را در مقابل خود میدیدند و نگران آیندهای مبهم و در هراس از روزی که درگیری نهایی ارتش و مردم بخواهد سرنوشت نهایی انقلاب را رقم بزند، بوده و عدهای هم آمادهی نبرد مسلحانه برای حصول پیروزی نهایی میشدند. در این شرایط نظامیان فداکار و متعهد نیروی هوایی به این نتیجه رسیدند که باید دست به کار بزرگیزده و وظیفهی ملی و مذهبی خود را انجام دهند. لذا با یک حرکت متهورانه به سیل خروشان ملت پیوستند و در 19 بهمن 1357 با حضور در اقامتگاه رهبر بزرگ انقلاب اسلامی در مدرسهی علوی سندی از افتخار، حماسه، رشادت و ایمان را در برگهای زرین تاریخ انقلاب اسلامی به ثبت رسانیدند. در این اثر؛ ماجرای چندین شخصیت از سالهای قبل از انقلاب دنبال میشود و در چندین برش قصه، به روز سرنوشتساز میرسیم و در آن تمام این شخصیتها به یکدیگر میپیوندند تا تاریخ را رقم بزنند.
در برشی از کتاب میخوانیم:
هر قدر این چند سال سراشیبی تندتر شد، تعارف را هم بیشتر کنار گذاشتند. این چند ماه و هفته که دیگر نوبر بوده است. همین نگرانش کرده و چنین لرزانش به گوشهی خانه انداخته. دیده و شنیده و چشیده که چهطور میگیرند و میبرند و میکشند و رها میکنند. در خیابان، در محل کار، در خانه. نظامیهایی که خطا کرده باشند وضعشان افتضاح است. و او خود چند ماه پیش از آن زخم عمیقی خورده که میسوزد و خواهد سوخت. نمیخواهد دخترش بیپدر بزرگ شود و مادرش بیپسر بماند. پس، چشم دوخته به هزار سو، تا آمادهی فرار باشد. امیدش این است که رفیقش مقاومت کند و با سیلی اول نشانی او را لو ندهد. اما مگر آدم زیر شلاق چه قدر دوام میآورد؟
برای تهیه کتاب آبی آتشین و سایر کتب نویسنده کلیک کنید.