وزیر قلابی
روایتی داستانی از حضوریک نیروی بسیجی درصف مدافعان حرم
وقتی صحبت از شهدا و رزمندگان مدافع حرم به میان میآید زبان قاصر میشود از بیان ایثار، فداکاری، دلاوری، شهامت و شهادت طلبی مردانی که شجاعانه و غیرتمندانه برای دفاع از حریم اسلام ناب محمدی(ص) پای در رکاب جهاد کردند و صبورانه اذن رفتن گرفتند. رفتن در مسیری که حقیقت را معنا و شهادت را به ارمغان داشتند. کتاب «وزیر قلابی» از آن دست کتاب هایی است که رنج و سختی که یک بسیجی به جان میخرد که نامش در اوج گمنامی در لیست مدافعین حرم عقیله بنی هاشم نوشته شود. وزیر قلابی، روایت یک نفوذ است؛ شاید هم روایت رسیدن. راوی این ماجرای واقعی؛ خودش نیست، وزیر بودن را از رفیقش قرض گرفته تا با آن زندگی کند و به خواستهاش برسد. رفتن به کمپ مهاجران، انکار ایرانیبودن، تغییر زبان و لهجه و قیافه، همه و همه این شگردها برایش میارزد تا وزیر شود و وزیر بماند. و تازه، این اول دردسرهایش است در این مسیر پر تلاطم، پیش از آنکه حقیقت ماجرا برملا شود.
بخشی از کتاب وزیر قلابی
مه خاکآلود که کمی خوابید، کیوسک نگهبانی اردوگاه خودش را نمایاند. سرانجام سفرمان همین اتاقک آهنی بود. کیوسک و نگهبانش، تنها علامتهای زندگی وسط آن بیابان بودند. هیچ موجود دیگری در این برهوت پیدا نمیشد. این مکعب فلزی و زنگزده، خط شروع زندگی جدیدم بود. باید ازاینبهبعد بندبازی میشدم که روی طناب باریک مرگ قدم میزند و بالاوپایین میپرد. قرار بود وزیر شوم؛ یک وزیر قلابی
برای تهیه کتاب «وزیر قلابی» و سایر کتابهای نویسنده کلیک کنید.
یک داستان زیبا و جذاب و پرکشش دیگر از محمد علی جعفری! کسی که با خواندن کتاب هایش، فقط یک داستان نخوانده اید، بلکه با بخشی از واقعیت (شاید هم همه ی واقعیت!) آشنا شده اید. نمی دونم با دیدن نام کتاب، انتظار چه چیزی رو می کشید؛ اما بدونید انتظار تون با چیزی که باهاش روبرو می شید، زمین تا آسمون تفاوت داره!
سربلند
من ماله کش نیستم
قصه دلبری
عمارحلب
آرام جان
جام زهر
دیدم که جانم میرود
روایت سوم
کاش برگردی
سربلند
تنها برای لبخند
خط مقدم
من اطلاعاتی بودم2
بچه سرگذر
فقه رسانه