با بابا
نظر کاربران
امتیاز به کتاب
۵۵,۰۰۰ تومان
پالتویی
۱۹۲
۷
1402
۹۷۸۶۲۲۷۱۶۹۳۸۶

معرفی:

این کتاب بر اساس خاطرات سردار شهید حاج محمد طاهری و فرزندش مصطفی است. شهید حاج محمد طاهری یک سمبل و نمادی از رزمندگان دفاع مقدس است که برای خیلی‌ها ناشناخته‌اند. افرادی که هرکدام دریایی بودند از ایمان، اخلاص، احساسات متعالی، افکار و اراده‌های بزرگ و متأسفانه ما قدرشان را نمی‌دانیم. صحبت‌های ایشان را اگر در جمع جوانان غرب و شرق عالم بخوانیم، به احترام او بلند می‌شوند و کف می‌زنند. چون چنین انسان‌هایی را نه دارند و نه دیده‌اند. امروز نمونه‌هایی مثل شهید طاهری، جهان جدیدی را در این دنیا ساخته‌اند. این افراد تمام جهت روحشان به سمت خداوند و معنویات بود و به هیچ‌چیز دیگر در این عالم توجه نداشتند. با اینکه غرب و شرق، آنها را افسانه و اساطیر می‌دانستند و فکر می‌کردند اینان فقط زمان پیامبران می‌زیسته‌اند و دیگر نیستند و ما هم باور کرده بودیم، ولی مشیت الهی بر آن شد که این افراد به برکت انقلاب اسلامی، ظهور پیدا کنند و تمدن جدیدی بسازند و شناخته شوند. افرادی که نه در حاشیه تاریخ، بلکه به متن تاریخ آمدند و مسیر تاریخ را تغییر داده‌اند. آنها متدین منفعل نبودند، متدین فعال بودند. دنبال تاریخ راه نیفتادند، مقابل تاریخ حرکت کردند و تمدن جدیدی ساختند. امروز دشمن از شخص شهید طاهری و امثال او نمی‌ترسد بلکه از شخصیت او می‌ترسد و در نوع مبارزه با این انسان جدید، درمانده است. اینجاست که برای ما شناخت شخصیت این افراد اهمیت پیدا می‌کند. حاجی طاهری از نظر رسمی تا ششم ابتدایی بیشتر درس نخوانده بود، ولی از نظر معرفتی از اکثر کسانی که می‌شناسیم، خیلی بالاتر بود. اندیشۀ او نشانگر روح بزرگ او بود. عالی‌ترین متون خودسازی و عرفانی را می‌توان در اندیشۀ ایشان دید. هدف از مبارزه، چگونگی مبارزه و چگونگی ادامه آن را می‌توان از ایشان پرسید. در نبرد نرم‌افزاری و سخت‌افزاری با دشمن، باید به اندیشۀ شهید طاهری نگاه کرد. اگر از زاویه‌ای که ایشان به موانع در مبارزه نگاه می‌کرد نگاه کنیم، سرنوشت نبرد نرم‌افزاری با دشمن هم تغییر خواهد کرد. ایشان می‌گفت من می‌بینم روزی را که از همۀ موانع دشمن عبور می‌کنیم و وارد کربلا و قدس می‌شویم. جملاتی که ایشان در جبهه، قبل از عملیات بدر می‌گفت، رمز پیروزی انقلاب و رمز جهانی‌شدن این موج بیداری اسلامی است.

گزیده کتاب:

محمد از چهارسالگی در مکتب‌خانه ابوتراب در روستا قران آموخت و سپس به دبستان رفت و تا ششم ابتدایی درس خواند. بعد از آن مشغول دامداری و کشاورزی شد، چرا که در روستا امکان ادامه تحصیل نبود. ذهن خلاق و استعداد عجیبی داشت. عاشق نقاشی بود و در مدت کوتاهی توانست فنون نقشه‌کشی و طرح قالی را یاد بگیرد. طراحی قالی کار هرکسی نبود. یک هوش سرشار و توانایی خاصی احتیاج داشت. او از دامداری و طراحی، درآمد خوبی کسب می‌کرد. به‌طوری‌که برخی، حسرت شرایط مالی محمد را می‌خوردند. الشیخ محمد در اوایل دهه پنجاه راهی سربازی شد و سپس با دختر دایی‌اش ازدواج کرد. ازدواج آنها بسیار ساده و شاد، اما بدون گناه بود. او برای مراسم خودش شعری سرود و مجلس را با شادی و بدون گناه برگزار کرد. ملا غلام‌رضا دایی محمد از قاریان و ملاهای باسواد آن منطقه بود. خداوند به شیخ محمد صدای خوبی عنایت کرد، او هم مداح و قاری مسلط قران شد. مدتی بعد زمزمه‌های انقلاب را شنید. او به جمع انقلابیون پیوست و با خان و خان بازی مخالفت کرد. زمانی که فهمید عده‌ای از فقها نقاشی موجودات زنده را جایز نمی‌دانند، با وجود علاقه بسیار، کشیدن نقاشی را رها کرد. انقلاب پیروز شد. در اولین انتخابات شورای روستا، با اینکه نامزد نشده بود، اما با شناختی که اهالی از او داشتند، به‌عنوان رئیس شورا انتخاب شد! سپس راهی کاشمر شد تا بتواند بهتر به خط امام و انقلاب کمک کند. او در سپاه کاشمر عضو شد که آن هم حکایت جالبی دارد.

کتب دیگر سایرنویسندگان
کتب دیگر انتشارات شهید ابراهیم هادی
کتب مرتبط
ما رادر شبکه های اجتماعی دنبال کنید