
امین آرا

رقعی

۰

۱۳۹۹

۹۷۸۶۲۲۲۸۵۰۵۰۰
روایت 20 سال برگزاری انتخابات در سرحدات شمالغربی، از 1378 تا 1398 بهروایت یک ناظر
کتاب امین آرا، نوشتۀ حسین شرفخانلو، روایت 20 سال برگزاری انتخابات در سرحدات شمالغربی، از 1378 تا 1398 بهروایت یک ناظر است. آنچه در این کتاب به نگارش درآمده است، روایت یک ناظر شورای نگهبان است در خوی، واقع در شمالغربی کشور (نزدیک سرحدات ترکیه)، از روزهای انتخابات و صندوقهایی که تکلیف داشته بر صحتوسقم روند اجرای انتخابات در آنها نظارت داشته باشد. چه آن روزی که ناظر صندوق بوده و چه روزی که مأموریت گرفته تا بهعنوان ناظر ویژه برود بلوای جنوب استان آذربایجانغربی را بخواباند و چه امروز که عضو هیئت نظارت است. کلیۀ روایتهای این اثر نقل مستقیم وقایعی هستند که راوی شخصاً در آنها حاضر بوده است و هیچ شنیده و نقلقولی در نوشتهها نیست. همچنین روایتهای به نگارش درآمده شرح وقایعی است که قابل بیان بوده است و ناگفته پیداست که هر انتخاباتی، چه در ایام نامنویسی و تبلیغ و چه در روز برگزاری و شبی که نتایج اعلام میشود، پر از ناگفتههایی است که باید زمان بگذرد تا بشود درمورد بعضیهایشان کتابها نوشت.
گزیدۀ متن کتاب امین آراء
انتخابات سال 13۸۸ پر از خاطره و مخاطره بود، با آن مناظره معروف حسین و محمود در شب سالگرد امام، که محمود احمدینژاد برای اولینبار مرحوم هاشمی را بهصراحت در تلویزیون رسمی نظام و در برنامۀ زنده، به فساد متهم کرد. یادم هست آن شب کُل مملکت دچار فَوران یک حس فرو خفته شد و البته که احمدینژاد میدانست دارد چوب در چه آتشفشانی میکند که از قِبَل آن، سبد رأیش پُرتر شود و حتی در خویِ کوچکِ لبِمرز غیرسیاسیِ ما هم مردم بعد از اتمام مناظره، تا نیمههای شب در خیابانها ریخته بودند و انگار خبر فتح خرمشهر را بهشان داده باشی، کِل میکشیدند و دست از روی بوق ماشین برنمیداشتند و داد میزدند و انرژی آزاد شدهشان را به هر طریقی تخلیه میکردند.
برای تهیه کتاب امین آراء و سایر کتب نویسنده کلیک کنید.
به چه نکات ریز ومستندی اشاره شده در کتاب. خیلی خوب بود.
دیدم که جانم میرود
سربلند
جام زهر
تنها برای لبخند
نخسایی ها
پایتخت ملک
شبیه
جاسوس بازی 2
دارزن
ستارگان
آفتاب آخرین
به شرط آفتاب
سلحشور شانزده ساله
شهید ابراهیم هادی
توزودتربکش3
الجمل
اسمی از تبار ابراهیم
هواتودارم
نگاه سرنوشت ساز
ازمعراج برگشتگان جلددوم
امین آرا
دیدم که جانم میرود
جوانمرد 1
فقط غلام حسین باش
بی برادر
مربع های قرمز
صبح شام
من اینجا نمی مانم /خاطرات شهید افشردی
رازاحمد
سلول های بهاری
بچه های حاج قاسم
خانم کارکوب
عقیق
غواص ها بوی نعنا میدهند
هفتاد و دومین غواص
همسایه های خانم جان
ملاصالح
جشن حنابندان
من و عباس بابایی
سیره وخاطرات علما