روایت زنان اندیمشک از رختشویی در دفاع مقدس
کتاب «حوض خون» با تصاویر و نوشتار دلنشینش بخش کمتر دیده شده جنگ را از زبان زنانی مینگارد که در رختشور خانه پشت جبههها با یأس، ترس و اندوه مبارزه کردند و یاد شهیدای شهر اندیمشک را زنده نگاه داشتهاند. کتاب حوض خون، شامل خاطرات و روایتهای ۶۴نفر از بانوان اندیمشکی درباره فعالیتشان در بخش رختشویی البسه رزمندگان دفاع مقدس را میباشد.
بخشی از کتاب حوض خون
شوهرم چند ماه یک بار از جبهه میاومد خونه، بیچاره مرا با دستهای زبر و زخم شده میدید. تازه بوی وایتکس هم میدادم. خدا رحم کرد طلاقم نداد! اول ِ مصاحبهها درد و زجرشان توی ذهنم پررنگ بود، اما انتهای مصاحبه وقتی متوجه میشدم هنوز حاضر هستند پای انقلاب جان بدهند، وقتی تلاش میکردند راهی برای شستن لباسهای رزمندگان جبهۀ مقاومت پیدا کنند و بعضی از آنها از من میپرسیدند »راهی سراغ نداری بریم سوریه لباس رزمندهها رو بشوریم؟«، معادلات ذهنم دربارۀ اینکه افرادی زجرکشیده هستند به هم میخورد. خانمهای رختشویی با وجود همۀ سختیها و دردهایی که دیدهاند و از نزدیک تکههای بدن شهدا را لمس کردهاند، روح زینبی دارند و با بیان تمام تلخیها، از شستن لباس رزمندهها به زیبایی یاد میکنند. ا گر غیر از این بود، اکنون با وجود ناتوانی، باز پای ثابت فعالیتهای انقلاب نبودند. یادم هست برای هشتمین جشنوارۀ عمار در اندیمشک، همین خانمها پای کار آمدند و روز افتتاحیه، خودجوش برای افراد شرکت کننده آش درست کردند. پای دیگهای آش صلوات میفرستادند و شعار میدادند و این حس وحال، تجلی روزهای رختشویی بود.
برای تهیه کتاب «حوض خون» و کتابهای دیگر نویسنده، کلیک کنید.