یک روز بعد از حیرانی
رقعی
۲۹۱
1401
۹۷۸۶۲۲۶۶۰۹۴۰۱
روایت داستانی شهید مدافع حرم دهههفتادی؛ محمدرضا دهقانامیری
کتاب یک روز بعد از حیرانی، نوشتۀ فاطمه سلیمانی ازندریانی، روایت داستانی شهید مدافع حرم دهههفتادی، محمدرضا دهقانامیری است. محمدرضا در تاریخ 21آبان1394 بهعنوان بسیجی تکاور راهی دفاع از حرم حضرت زینب(س) شد. همزمان با روزهای آخر ماه محرمالحرام، در عملیات محرم، در حومۀ حلب بهفیض شهادت نائل آمد. محمدرضا وصیت کرده بود او را در امامزاده علیاکبر(ع) چیذر دفن کنند. از صفات بارز اخلاقی او میتوان به خوشخلقی و خلوص نیت در انجام وظایف دینی اشاره کرد. از آثار نویسنده این اثر میتوان به کتابهایی چون یک خوشه انگور سرخ، ردّ سرخ جا مانده بر فنجان، به سپیدی یک رؤیا اشاره نمود.
گزیدۀ کتاب یک روز بعد از حیرانی
میدانی آرزوی دو چیز به دلم ماند. هم دلم میخواست یک دل سیر کتکت میزدم و هم دلم میخواست یک یادگاری از تو داشته باشم. در جریان یادگاریها که هستی. همه را گذاشتند توی ویترین و درش را چندقفله کردهاند. از تو فقط چند عکس دارم که آنها را از مهدیه گرفتهام. هرچه از تو مانده را مامان فاطمه بلوکه کرده. حتی کم مانده دور ویترین سیم خاردار بکشند. البته حق هم دارند. من اگر بودم شاید دزدگیر هم نصب میکردم. چه صحنۀ بامزه ای میشود که مثلاً یک نفر مهمان خانۀ شما باشد و بخواهد دور از چشم بقیه در ویترین را باز کند. آنوقت آژیر دزدگیر رسوایش میکند. من هم بهقول خودت گوریل شدم وقتی به مهدیه گفتم در ویترین را باز کند و گفت در ویترین چندقفله است و کلیدش را هم احتمالاً یک نفر قورت داده...
برای تهیه کتاب یک روز بعد از حیرانی و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
نمونهی کتاب رو خوندم.. واقعا زیبا بود.. شهید دهقان امیری درست روز تولدم به شهادت رسیدن و منم امسال همون روز باهاشون آشنا شدم.. امیدوارم سال بعد روز تولدم برم چیذر دیدنشون.. میشه صلوات بفرستین که این اتفاق بیفته؟
شهید محمدرضا دهقان، دست ماام بگیر...
جام زهر
دیدم که جانم میرود
تنها برای لبخند
خط مقدم
روایت سوم
کاش برگردی
سربلند
حاج ابوالفضل
مردابدی
ام علاء
یک روز بعد از حیرانی
ازافغانستان تالندنستان
سربرخاک دهکده