
چشم حاج آقا
مجموعه خاطرات طنز حجتالاسلام و المسلمین حسین جلالی
این کتاب با نثری روان و جذاب به روایت ماجراهای طنز و شیرینی میپردازد که حجتالاسلام جلالی در طول سفرهای تبلیغیاش از آغاز طلبگی تا جبهه و سپس گرفتن مسئولیت در ستادها و دفترهای گوناگون، با آنها روبهرو میشود. آقای جلالی چند سال بعد از پایان جنگ وارد مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره) میشوند و تحصیلاتشان را تا مقطع دکترای روانشناسی تربیتی ادامه میدهند. همزمان با تحصیل از سوی مرحوم علامه مصباح یزدی (ره) به عنوان مسئول دفتر انتخاب میشوند و بیش از بیست سال در آنجا خدمت میکنند. در طول این سالها سفرهای تبلیغی ایشان همیشه و در سراسر کشور برقرار بوده و ماجراهای شیرین و جذابی برایشان اتفاق میافتد. روایت این ماجراهای طنزآمیز با نثری روان و جذاب در کتاب چشم حاج آقا به تصویر کشیده و در کنار مطالب درسآموز لبخندهای عمیق به قلب و لبهای مخاطب هدیه خواهد کرد.
بخشی از کتاب چشم حاج آقا
«اواخر شهریور سال ۱۳۶۱ بود. کلاسهای حوزه تازه شروع شده بود. خوابگاهمان حجرهای در مدرسهٔ قدیری بود و کلاسهایمان در مدرسهٔ کرمانیها. هر روز از پل حجتیه، رودخانه را رد میکردیم و ربعساعته به کلاس میرسیدیم. من و علیاصغر مجیدی و ابوالقاسم باقریان و محمدرضا صالحی توی حجرهٔ پنج بودیم و شهید علی پورمحمدی و سیدمحمد مرعشی و محمدرضا باقری توی حجرهٔ روبهروی ما، یعنی حجرهٔ سیزده بودند. ما همه رفیق و همشهری بودیم. از حجره که بیرون میآمدی، دوسه پله میخورد و میرسید به کف حیاط. حوضی بزرگ با چند تا شیر آب و پاشویه وسط حیاط بود. نیمدور، دور حوض میچرخیدی و میرسیدی به حجرهٔ سیزده.
برای تهیه کتاب چشم حاج آقا و سایر آثار نویسنده، کلیک کنید.
طنز روان و جذابی داره خیلی خندیدم ممنون
گلوله های داغ
ساحل خونین اروند
حاج محمد
شب حنظله ها
جام زهر
دشمن شدید/دفتر اول
دیدم که جانم میرود
تنها برای لبخند
خط مقدم
روایت سوم
کاش برگردی
سربلند
سکوی پنهان
غدیردرمدائن