«حاج جلال» فصیحترین اثر از ادبیات جنگ است که مردم عادی با آن درگیر بودند. حاج جلال و پسرانش برای جنگ تربیت نشده بودند اما نانشان را از زمین درمیآوردند و حالا زمینشان در خطر بود. باید چه میکردند. دست به کار شدند تا از زمین و سرزمین خود دفاع کنند. حدس و گمانمان درست از آب درآمد و خانم نظری توانست حق مطلب را در نویسندگی این اثر به درستی ادا کند. به شکلی که لحنها و صداها درست از کار درآمده است. کتاب حاج جلال عاشقانهای است پر از صداقت، احساس و پاکیزگی روستایی. در این کتاب متوجه میشوید که حاج جلال چگونه ازدواج کرد و به زندگی پرداخت. سنتهایی که در کتاب میبینیم هر چند ممکن است امروز برخی از آنها کمرنگ شده باشد اما در کتاب این سنتها به درستی و خوب منعکس شده است.
برشی از کتاب: هشت هفت کیلومتر با قایق توی آب رفتیم تا رسیدیم به اول کانال ماهی و آنجا پیاده شدیم. کانال سیمانی بود و پر بود از جنازۀ عراقیها. چهار دست و پا مجبور شدیم از روی آنها رد شویم. پایم میافتاد روی شکم باد کردهشان و صدا میداد.چندبار وسط راه عق میزدم. اما باید میرفتیم، با همۀ احتیاطی که میکردم، آن قدر چهار دست و پا رفتیم که دستها و زانوهایم تاول زد.