هفدهمین روز
روایتی متفاوت از خودکفایی صنعت موشکی ایران
کتابی چندرسانهای از نحوۀ تشکیل یگان موشکی و آغاز خودکفایی ایران در تأثیرگذارترین و بازدارندهترین سلاح جنگی است. کتاب «هفدهمین روز»، دارای روایاتی کوتاه و پیوسته از روزهایی که امید و ناامیدی به هم گره خورده بودند تا مهمترین تقدیر را در تاریخ دفاعی ایران به تصویر بکشند.
گزیده ای از کتاب هفدهمین روز
موشک باید تست میشد خودروهای تست افقی و ذاتی برای همین کار طراحی شده بودند متخصص این کار ناصر بافقی بود. قبل از این که وارد عمل بشود به اسناد و مدارک و جزواتی که یادگاری از سوریه بود نگاهی انداخت.با یک بسمالله وارد خودروی تست افقی شد و کارش را شروع کرد موشک با چند کابل به خودروی تست وصل بود تا اتصالات برقراری تمامی مدارات چک شود این کار زمان میبرد مقدم دل تو دلش نبود با چند نفر از بچهها بیرون قدم میزد نگران بود نکند ناصر موفق نشود! ناصر در آموزشی که در سوریه میدیدند بهخاطر توانایی بالایش بیشترین تخصصها را داشت ایران هم که برگشت، بعد از تدوین کتابها، هرآنچه که یاد گرفته بود را به سایر بچههای تیپ موشکی آموزش میداد تست موشک تخصص اصلی ناصر بود ابتکار عمل افقی در تدریسش هم جالب بود پدرش نجار بود و به همین واسطه با مهارتی که در نجاری، داشت با تابلویی چوبی که رویش تعداد زیادی دکمه و صفحهنمایش نصب، بود صفحههای تست را شبیهسازی کرده بود حتی طوری آن را رنگآمیزی کرده بود که شباهت زیادی به نمونه اصلیاش داشت.با این ترفند کار حفظ ترتیب زدن دکمهها و نحوه عملکردشان را که در تست موشک بسیار اهمیت داشت برای شاگردانش آسان کرد کاری که خودش برای حفظ آنها خیلی زحمت کشید این تابلو بعد از مدتی بین بچهها به تابلو بافقی معروف شد. تابلویی که اساس آموزش نیروهایی بود که میخواستند در آینده بهعنوان افسر هدایت روی سکو و موشک کار کنند.مقدم در همین حال و هوا و افکار بود که متوجه شد ناصر بیرون از خودروی، تست با خوشحالی به سمتش میآید. تست موشک با موفقیت تمام شده بود.
برای تهیه کتاب «هفدهمین روز»و سایر کتابهای نویسنده کلیک کنید.
کتابی جالب و آموزنده از پیشرفت های شیر بچه های ایران در حوزه موشک
جام زهر
دیدم که جانم میرود
روایت سوم
کاش برگردی
سربلند
تنها برای لبخند
خط مقدم
شهیدکاظم عاملو
آقای بادیگارد
برای بارآخربخند