آب هرگز نمی میرد
رقعی
۷۴۲
1403
۹۷۸۶۰۰۳۳۱۰۱۹۳
خاطرات سردار جانباز میرزامحمد سلگی
کتاب آب هرگز نمیمیرد، به روایت خاطرات فرماندهای دلیر و بیباک به نام میرزا محمد سلگی در دوران دفاع مقدس میپردازد. دوران دفاع مقدس 8 سال طول کشید و سالها از آن روزها میگذرد. اما نه تنها دور نیست بلکه نزدیکتر هم میشود. با گفتن و روایت خاطرات آدمهایش، مردمانی سختکوش و نرمدل. یکی از آنها، جانباز میرزا محمد سلگی بود. دوران حضور این جانباز سرافراز در دفاع مقدس دورانی سخت و طاقتفرسا بود. او در مقام فرماندهی گردان 152 حضرت اباالفضل و در لشکر انصارالحسین (علیهمالسلام) همدان خدمت میکرد. وی از 22 سالگی در جبهههای غرب و جنوب جنگ تحمیلی حضور یافت و در این مدت پنج بار مجروح شد که در آخرین مجروحیت هر دو پای خود را از دست داد و همچنین از ناحیه پهلو و دست چپ هم آسیب دید. بیشک مرور حوادث جنگ تحمیلی از دریچه نگاه میرزا محمد در کتاب «آب هرگز نمیمیرد» میتواند ما را بیش از پیش به زیباییهای آن تابلوی نقاشی نزدیکتر کند.
بخشی از کتاب آب هرگز نمیمیرد
چشمم باز شد، دور و برم چند پرستار دیدم. یکی از آنها شورت پارچهای آورد که با کمک او و بقیه بپوشم، ملحفه را کنار زدند، دیدم پا ندارم. روبروی اتاق، فرمانده لشکر حاج علی شادمانی ایستاده بود و داشت گریه میکرد. هرچه فکر کردم کجا بودم و چه اتفاقی افتاده چیزی به یاد نیاوردم. بیمارستان در بانه بود. اما امکاناتی برای درمان نداشت. چند مسکن و سرم تزریق کردند چشمانم کمی سو گرفت، هنوز دانههای اشک را روی صورت فرمانده لشکر میدیدم که دست توی موهایم میکشید و دلداریم میداد. در بیمارستان همان پوست نیمبند پای چپ را با قیچی کندند و هر دو پا مثل هم از زیر زانو قطع شدند و استخوانها از بالای زانوهای هر دو پا تا کشاله ران شکسته و پر از ترکش ریز. ظرف یک ساعت اتاقی که بستری بودم از همرزمان پر شد. آمده بودند که خون بدهند، علی چیت سازیان پیشقدم شد و اولین کیسه خون را او داد و چند نفری که گروه خونشان میخورد خون دادند. چشم در چشم علی چیت سازیان داشتم، اگر میدانستم این آخرین بار است که او را میبینم، هرگز چشمانم را نمیبستم اما از اینکه خون شیرمردی مثل علی چیت سازیان در رگهایم جاری میشد احساس خوبی داشتم. خیلی زود خبر مجروحیتم تا قرارگاه نجف رفت. فرمانده سابق لشکر ما حاج مهدی کیانی معاون قرارگاه نجف شده بود اما قبل از آمدن او از هوش رفتم.
برای تهیه کتاب «آب هرگز نمیمیرد» و کتابهای دیگر نویسنده، کلیک کنید.
مهاجر سرزمین آفتاب
بهشت تخریب
دلیل
خداحافظ سالار
دهلیزانتظار
تازیانه های سلوک
فقط غلام حسین باش
غواص ها بوی نعنا میدهند
هفتاد و دومین غواص
پیغام ماهی ها
صبح روزنهم
من زینب تو هستم
خداحافظ سالار
آب هرگز نمی میرد
فاتح دل هاودژها
پیغام ماهی ها
سلیمانی عزیز
حکایت زمستان
حاج قاسمی که من می شناسم
غواص ها بوی نعنا میدهند
هفتاد و دومین غواص
دلیل
سیزده ساله ها