مقتل امام حسین
ناموجود

رقعی

۲۷۲

۱۴۰۳

۹۷۸۶۰۰۷۱۰۷۲۳۲

کتاب مقتل امام‌ حسین (ع)
کتاب مقتل امام‌ حسین (ع) نوشتهٔ علامه سید مرتضی عسگری را مؤسسه ایمان ماندگار منتشر کرده‌است. این کتاب حوادث زندگی امام‌حسین (ع) و اولاد و اصحابش را از زمان مرگ معاویه و آغاز حکومت یزیدبن‌معاویه تا شهادت آن حضرت (ع) و همچنین ماجراهای پس از شهادت آن حضرت (ع) را بررسی می‌کند.در میان تمام حوادث تاریخ اسلام، حادثهٔ شهادت امام حسین (ع) و اهل‌بیت و اصحابش (ص) اهمیت ویژه‌ای دارد. امام حسین (ع) در تمام طول زندگانی پر برکتش، انسان‌ها را بیدار می‌کرد و حیات می‌بخشید؛ امّا شهادت و مرگ او نیز حیات‌بخش و شورآفرین بود؛ و چه‌بسا حیات‌بخش‌ترین شهادت و مرگِ تمام تاریخ بشریت. کتاب مقتل امام حسین (ع) در مقایسه با سایر مقاتل ویژگی‌های خاصی دارد. «کثرت استناد به کتب دست‌اوّل تاریخی» و «استفادهٔ وسیع از منابع و کتب اهل‌سّنت» از ویژگی‌های این مقتل است.

مرحوم علامه عسگری (ره) مورّخی برجسته و متخصّص در زمینهٔ تاریخ اسلام بوده‌اند. ازاین‌رو مطالب این کتاب با نگاه خاص و دقیقی نوشته شده است. حتی چگونگی ذکر ترتیبِ حوادث نیز آگاهانه و با نگاهی محقّقانه صورت‌ گرفته است.

ویژگی دیگر این مقتل، اظهاراتی است که خود مؤلّف در لابه‌لای نقل حوادث و معمولاً با عبارت: «مؤلّف گوید...»، ابراز می‌کند. این اظهارات غالباً نکاتی دقیق و تاریخی است.

این کتاب نقل و بررسی حوادث منجر به «حادثهٔ عاشورا» را از لحظهٔ مرگ معاویه و جانشینی فرزندش یزید آغاز می‌کند و سپس ماجرای عدم بیعت امام (ع)، دعوت مردم کوفه، پیمان‌شکنی آنان، ماجرای حُرّ بن یزید ریاحی (ره)، حوادث شب عاشورا، ظهر عاشورا و سرانجام حرکت پیامبرگونهٔ امام سجاد (ع) و حضرت زینب (س)، پس از حادثهٔ ظهر عاشورا را بادقت علمی بسیار نقل و بررسی می‌کند. 

گزیده کتاب مقتل امام‌ حسین (ع):
«حسین (ع) که چنین دید، برافروخت و گفت: «یابن‌الزرقاءِ! تو مرا می‌کشی یا او؟ به‌خدا قسم که دروغ گفتی و به گناه افتادی!» در تاریخ ابن‌اعثم، مقتل الحسین (ع) خوارزمی، ثیرالأحزان و اللهوف است که یزید به ولید نامه‌ای نوشت و چنین فرمانش داد که از همه‌ی مردم مدینه بیعت عمومی بگیرد و از حسین (ع) بیعت خصوصی؛ و چنین به او پیام داده بود: «اگر نپذیرفت گردنش را بزن!» تا آنجا که نقل می‌کنند که حسین (ع) به خشم آمد و به مروان گفت: «وای بر تو ای یابن‌الزّرقاء! تو دستور زدن گردن مرا می‌دهی؟ دروغ گفتی و به گناه افتادی. ما اهل‌بیت نبوّت و معدن رسالت هستیم؛ در حالی که یزید، فاسق، شراب‌خوار و آدم‌کش است و مثل منی با مثل او بیعت نمی‌کند.»

طبری نقل می‌کند که ولید که مردی عافیت‌طلب بود، به حسین (ع) گفت: «با نام و یاد خدا باز گرد.»

روز بعد مروان به حسین (ع) رسید و گفت: «سخنم را بشنو تا رستگار شوی!» حسین (ع) فرمود: «بگو.» مروان گفت: «با امیرالمؤمنین یزید!!! بیعت کن که این برای تو در هر دو جهان بهتر است!» و حسین (ع) گفت: «انّا لله و انّا الیه راجعون! دیگر با اسلام باید وداع کرد که امّت را حاکمی چون یزید آمد!» امّا ابن‌زبیر را تحت فشار قرار دادند و او بهانه تراشید و پیش ولید نرفت.

ولید سپس عبدالله‌بن‌عمر را خواست و به او گفت: «با یزید بیعت کن!» عبدالله گفت: «هرگاه مردم بیعت کردند، بیعت می‌کنم.» و به انتظار نشست تا زمانی که خبر بیعت [اهالی] شهرها را شنید و نزد ولید آمد و با او بیعت کرد.

در روایت دیگری نقل می‌کند که حسین (ع) پس از این واقعه، نزد قبر جدّش (ص) آمد و گفت: «سلام بر تو ای رسول‌خدا! من، حسین پسر فاطمه، نوه‌ی تو هستم؛ همان ثَقَلی [شیئ گران‌بهایی] که در امّت خود به جایش نهادی. ای نبیّ‌خدا! گواه آن‌ها باش که مرا رها کردند و حمایتم نکردند! این شکایت من است به تو، تا هنگامِ دیدار فرا برسد. درود خدا بر تو باد.» سپس به نماز ایستاد و تا طلوع فجر در رکوع و سجود بود.»»

کتب دیگر محمدعلی جاودان
کتب مرتبط
ما رادر شبکه های اجتماعی دنبال کنید