معرفی:
فردایی دیگر مجموعه چند مقاله است که نویسنده پیش از سفر آسمانی اش از میان آثار قلمی خود برگزیده و برای چاپ به انتشارات برگ سپرده بود. این کتاب برای اولین بار در سال ۱۳۷۳ به چاپ رسید و در سال های بعد نیز برای دومین و سومین بار تجدید چاپ شد. نشر ساقی چهارمین چاپ آن را در ادامه انتشار مجموعه آثار سیدمرتضی آوینی به انجام رسانده است.این مقالات از آن حیث که نویسنده، خود، گلچین شان کرده حایز اهمیت اند. از لحاظ موضوعی نیز گرچه مقالات به ظاهر پراکنده می نمایند اما می توان آنها را در دو بخش دسته بندی کرد. بخش نخست، مجموعه سه مقاله است که به فهم و تفسیر عالم غربی در وجوه گوناگون آن پرداخته و بخش دوم، از چهار مقاله با موضوع شعر تشکیل شده است و در آن، عالم اشراقی و دینی که در این عرصه از ادبیات جلوه گر است، تبیین گردیده است و بخصوص بخش عمده آن به تأویل و تفسیر اشعار عرفانی امام خمینی (ره) تعلق دارد.مقالات بخش نخست کتاب عبارتند از:راز سرزمین آفتاب.فردایی دیگر / درباره ۱۹۸۴ و دنیای متهور نو.آخرین دوران رنج / یادداشتی بر کتاب عبور از خط. اما بخش دوم مجموعه چند مقاله است درباره شعر که عبارتند از:راز و رمز.غزال غزل.یاد بهشت و نوحه انسان در فراق.ختم ساغر
گزیده کتاب:
«یقین دارم که نیهیلیسم در سراشیب افول افتاده است و اگر اینچنین باشد ـ که میدانم هست ـ بازنگری به دورانی که اگرچه افول خواهد کرد، اما هنوز آثار چندصدساله تعین و تحقق آن باقی است، میتواند یاریمان دهد در نظر کردن به تاریخ، آنسان که شاید. سخن از «افول» اکنون در افواه افتاده است و این خود شاهدی است بر صدق و صحت خویش، چرا که نیهیلیسم همواره در «اکنون» میزید و اجازه نمیدهد که فراتر از اکنون بیندیشند و همین که پیدا شدهاند کسانی که با نحوی خودآگاهی تاریخی، اکنون را در نسبت با تاریخ مینگرند، نوید آغاز مرحلهای دیگر است. در «اکنون» زیستن منافی خودآگاهی است. ارنست یونگر نیز در کتاب «عبور از خط» به همین معنا توجه یافته:در این سو و آن سوی بلا، نظر میتواند متوجه آینده باشد یا به راههایی بیندیشد که به آینده میانجامند؛ اما در گردباد بلا، تنها «اکنون» مسلط بر اوضاع است.
«گردباد بلا» و «تبعیدگاه بلا» استعارههایی است که یونگر برای دلالت بر دوران غلبه نیهیلیسم برگزیده. تاریخ غرب تاریخ نیهیلیسم است، اما این بلا، یا به عبارت بهتر «فتنه»، آنهمه عظیم است و فراگیر که کسی را امان نداده است، مگر آنان را که از سیطره زمان و مکان ـ یا به عبارت بهتر، از سیطره بُعد ـ رهیده باشند. و چنین کسان کجایند؟ و این لفظ «بُعد» را، هم به معنای «دیمانسیون» بگیرید، یعنی مکان و زمان، و هم به معنای «بُعد» در مقابل «قُرب»، یعنی دوری.
ارنست یونگر از همان آغاز، نیهیلیسم را چون «مرحلهای از یک پیشآمد معنوی» میبیند که خودِ «نیهیلیسم احاطهاش کرده است.» یعنی همان اسطوره چشمه حیات در دل برهوت ظلمانی، طلوع از مغرب. و این راست است؛ تنها در اعصار جاهلی است که باید امید بعثت داشت. او این سخن را همچون یک پیشگویی به نیچه نسبت میدهد: بشارتِ حرکتی «خلاف نیهیلیسم که در آینده جایگزین نیهیلیسم کامل خواهد شد.»