کتاب «قندیل» اثر دیگری از کیانوش گلزار راغب است که در زمینه آشنایی مردم بهخصوص جوانان با افکار و عقاید ناسالم و عملکرد گروهکهای مسلح تجزیهطلب فعالیت میکند. این کتاب حاصل ۱۰ ساعت گفتوگو و مصاحبه با بهار (عضو سابق سازمان پژاک) و ماهها تحقیق و پژوهش درباره این گروهک است.
نویسنده در مقدمه این کتاب نوشته است: «در غرب کشورمان، از همان روزهای اول انقلاب، حزبها و سازمانهای زیادی سر بلند کردند و دست به مبارزه مسلحانه زدند و خسارات مالی و جانی زیادی بر کشورمان وارد کردند. حزب دموکرات، سازمان کومله، خبات و رزگاری از این جملهاند؛ اما جوانترین آنها گروهک «پژاک» است که در کردستان ایران و عراق فعالیت میکند.
گروهک پژاک زیرشاخه حزب کارگران کردستان ترکیه (پ.ک.ک) است که پیچیدگی و ساختار خاصی دارد. تصمیم گرفتم تحقیق و پژوهشی از نحوه شکلگیری، اهداف و آرمانهای این حزب داشته باشم. در این حین با خانم «بهار» از اعضای جداشده حزب پژاک آشنا شدم. ایشان حاضر شد خاطرات ده سال آشنایی، ارتباط و فعالیت خود را در این گروهک بیان کند تا به قول خودش «شناختی باشد برای افرادی که تازه میخواهند دنبال فعالیت در این گروهک بروند.»
برشی از کتاب:
شاهو حرفمان را قطع کرد و پرسید: «تا حالا اسم سازمان پژاک رو شنیدی؟ اصلا میدانی چنین حزب کُردی وجود داره که برای آزادی زنان مبارزه میکنه؟» جا خوردم و گفتم: «تا حالا چنین اسمی نشنیدم.»
- دوست داری با افکارشون آشنا بشی؟
- چه سودی داره؟
- اولین سودش اینه که به حق خودت میرسی.
- چه حقی؟
- حق برابری زن و مرد. در پژاک همه با هم برابرن و زن و مرد هیچ برتری نسبت به هم ندارن. بیشتر فرماندهان این حزب زن هستن که به مردا دستور میدن. جای رشد و پیشرفت زیادی برای زنان وجود داره. دختر و پسر دوشبهدوش هم در دل کوهستان و طبیعت و جنگل و اسلحهبهدست با لباس فرم «گریلا» برای آزادی کردستان مبارزه میکنن. دخترها مستقلن و تحت سیطره و بردگی مردها نیستن.
تحت تأثیر حرفهایش قرار گرفتم. تصویری از بهشت در ذهنم کاشت. از گریلاها گفت. عکس و فیلم گریلاهای مسلح پژاک را نشانم داد که زیر درختان کوهستان و کنار جویباران شاد و خندان با پسرها رقص و پایکوبی میکردند و خوش و خرم با اسلحه و لباس فرم به هر مکانی دوست داشتند میرفتند.

