در آرزوی شهادت

در آرزوی شهادت

نظر کاربران
امتیاز به کتاب
ناموجود
رقعی
۱۰۱
۱
1402
۹۷۸۶۲۲۷۹۵۶۳۳۷

در آرزوی شهادت

گزیده‌ کتاب:

بعد از عملیات فتح‌المبین، با حاج احمد به قرارگاه کربلا رفتیم و بعد از سخنرانی آقا محسن، سوار لندکروز شدیم تا به مقر خودمان برگردیم. حاج احمد خودش پشت فرمان نشست. بین راه گفتم: «ان‌شاءالله تتمه عملیات هم به زودی تمام می‌شود و به نجف‌آباد برمی‌گردیم!» حاجی نگاهی به من انداخت و گفت: «پشت گوشت را دیدی، نجف‌آباد را هم می‌بینی!» گفتم: «باشد! این‌که کاری ندارد! یک آینه روبه‌رو می‌گذارم، یکی هم پشت سر، راحت پشت گوشم را می‌بینم!» با دست راست گوشم را گرفت و محکم پیچاند؛ یکی هم به پس گردنم زد و گفت: «خواب نجف‌آباد را ببینی! تا جنگ هست، ما هم هستیم! هیچ کجا نمی‌رویم!»

 

کتب دیگر سایرنویسندگان
کتب دیگر انتشارات یا زهرا (س)
ما رادر شبکه های اجتماعی دنبال کنید