آقای ایرانشهر
رقعی
۲۵۶
1402
۹۷۸۶۲۲۵۵۰۳۳۸۰
معرفی کتاب آقای ایرانشهر: سفرنامهی یک تبعید / روایتی از خاطرات حضور حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی) در دوران تبعید به ایرانشهر
اینکتاب را که روایتهای حضور آیتالله خامنهای رهبر انقلاب در دوران تبعید پیش از انقلاب ایشان به منطقه ایرانشهر را شامل میشود، روایتهای «آقای ایرانشهر» در ۳۸ فصل گردآوری شدهاند که به اینترتیباند:آغاز سفر تحقیقی به ایرانشهر، حکایت چهار واحد مسکونی که تداعیگر پنجره است، دستگیری علمای انقلابی توسط ساواک، ترور فعالان انقلابی توسط گروهکها، اولین دستگیری در بیرجند، خاطرات همسر آقا از هجوم ساواک به منزل، بازداشت در ساواک مشهد، انتقال به ژاندارمری مشهد، تبعید به ایرانشهر، مشهد تا بیدخت، قهوه خانه باغ آسیا، بیدخت تا زاهدان، تلگراف به علما، اجاره منزل در ایرانشهر، حکایتها، مزار سردار، زاهدان تا ایرانشهر، حضور در مسجد آل رسول علیهمالسلام، سرکشی، دلجویی و کمک، ارتباط با علمای اهل تسنن، آشنایی با جوان انقلابی، ملاقات (شهید) عبدالحسین برونسی، برنامههای کاری تبعید، ممانعت از ادامه فعالیتها، منطقه سرسبز ریکه پوت، انس و ارادت، تبعیدگاه جدید، محکوم کردن سرکوب تظاهرات مردم یزد، تبعید علی خلخالی به ایرانشهر، سفر به اطراف ایرانشهر، نامه به بانوی انقلابی فاطمه فکور یحیایی، مدیریت بحران، تشکیل ستاد جهادی، پایانی موفقیت آمیز، تبعید به جیرفت، خواب راحت، احیا مسجد جامع جیرفت، سپاسگزاری آقای ایرانشهر از مردم ایرانشهر.
گزیده کتاب:
از لفظ تبعید پیداست؛ اینحرکت، افق بعیدی پیش رو دارد. بعید، دستنایافتنی است، اما برای کسی که در مبدا مانده، نه برای کسی که رو به سوی مقصد دارد و از نوک کاروانِ حرکت واقع است؛ نه برای کسی که حملهدار است و همواره بعیدها را قریب میکند. اینجا مسجد آل رسول علیهمالسلام ایرانشهر است. اولین فرودگاه و پناهگاه مسافر غریب تبعیدی؛ پناهگاهی که خیلی زود با تدبیر او تبدیل به پایگاه شد. پایگاه باید سوقالجیشی باشد؛ سوقالجیشی یعنی استراتژیک، یعنی راهبردی، یعنی جایی که کمترین ضربه را از دشمن بخوری و بیشترین ضربه را بزنی. جایی که بتوانی به آسانی یارگیری کنی؛ کمتر هزینه بدهی، بیشتر بهره ببری؛ وصل به کُر باشی؛ در دنیای اسلام چنین پایگاهی تنها یک جا تعریف شده، آن هم مسجد و هیئت است. «المساجد مجالس الانبیاء»؛ «مساجد، جایگاه [پایگاه] پیامبران است.»
اگر ایرانشهر تاکنون مساجدی داشته؛ اما چنین عملیاتی در آن رخ نداده، یعنی در واقع آنجا و هرجای دیگر مثل آنجا، تاکنون مسجدی نداشته! مساجد سجدهگاهی بودهاند بیفراز. سجده بیفراز یعنی افتادن و دیگر برنخاستن؛ یعنی مرگ!
«بنده وقتی در آنجا تبعید بودم، تقریبا کمتر از نصف مردم ایرانشهر سنّی بودند، بیشتر از نصف هم شیعه بودند. اینها با همدیگر زندگی میکردند، با همدیگر معامله میکردند، مساجد داشتند، اینها (شیعیان) مسجد آل رسول علیهمالسلام را داشتند، آنها مساجد متعددی داشتند.»
اگرچه آمار شیعیان ایرانشهر کمی بیش از اهل تسنن است، اما تنها نام یک مسجد شیعه زبانزد است، آن هم آل رسول علیهمالسلام. با این حال اگر حق آل رسول علیهمالسلام اداء شود، آل رسول علیهمالسلام یعنی همه. یعنی یک حاکمیت قدرتمند بر جامعه؛ به شرط آنکه اکثریت همه، دست بیعت بدهند و بر عهدشان وفادار بمانند. ولی افسوس که الان (۱۳۵۶) مسجد آل رسول علیهمالسلام ایرانشهر نیمهتعطیل است؛ طبق مشاهدات سید عبدالکریم سجادی.
متن یادداشت حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای(مدّظلّهالعالی) بر کتاب «آقای ایرانشهر»:
بسمه تعالی
-نگارش و تخیل آقای مخدومی جذّاب و دامنهدار است. طبق معمول دربارهی این حقیر مبالغه و بزرگنمائی شده است. خاطرهی اُنس با مردم مهربان ایرانشهر برای من فراموش شدنی نیست، ولی این کتاب آن را برجستهتر کرد، اگر چه بخشهای زیاد _وشاید بیشتر- رویدادهای آن دوران ناگفته مانده است.
دیماه ۱۴۰۲