گمشده در غبار
نظر کاربران
امتیاز به کتاب
ناموجود
رقعی
۳۱۳
۱
1398
۹۷۸۹۶۵۱۱۴۶۷۵۶

معرفی :

فاطمه استکی در کتاب گمشده در غبار یک داستان جنایی، معمایی و سیاسی را روایت می‌کند. داستان دختری دانشجو که در جریاناتی کشته می‌شود.

گزیده کتاب:

بعضی وقت‌ها اتفاقات مهم زندگی به جاهای مسخره‌ای ختم می‌شود. پایانی که از قبل فکرش را هم نمی‌کنی. به نظرم مرگ مینا هم همین پایان را داشت. سفرهٔ تلخ‌ترین حادثهٔ زندگیِ من به بی‌خودیترین وجه ممکن جمع شد. «مسعود یکرنگی با نام اصلی کامبیز مصفا پسر یکی از مهم‌ترین سرکرده‌های منافقین بعد از اغتشاش در ایران و قتل عمد یک دختر و سوزاندن یک پسر از کشور متواری و به سرزمین‌های اشغالی پناهنده شد.» این خبری بود که توی تمام سایت‌ها و روزنامه‌ها درج شد و حالا آقای محمودی داشت به‌عنوان ختم جلسه برای ما می‌خواند. من زهرا، لیلا و ریحانه و چند نفر از برادران توی اتاق جلسات نشسته‌ایم. من ولی نمی‌توانم این را به‌عنوان ختم اتفاقات قبول کنم. قبل از آنکه دسته جمعی صلوات بفرسیم صدایم را صاف می‌کنم و می‌گویم: «یعنی هیچ تلاشی برای برگرداندن ایشون به کشور انجام نمی‌شه؟» آقای امینی با حالتی که نمی‌توانم فرق شوخی یا جدی بودنش را بفهمم می‌گوید: «ان‌شاءالله به‌زودی اسرائیل رو نابود می‌کنیم و حقمون رو می‌گیرم.» برادران یک صدا می‌گویند: «ان‌شاءالله.» چیزی وسط گلویم می‌نشیند؛ سفت و بزرگ. به‌زور پایینش می‌دهم. شاید برای آن‌ها ساده باشد ولی من نمی‌توانم به این سادگی همه چیز را تمام‌شده بدانم. نگاهم به موکت‌های کف اتاق قفل شده. چهارتایی‌شان کنار هم یک لوزی می‌شوند. دوباره کمی آن‌طرف‌تر یک لوزی دیگر. آقای امینی کمی جلو و عقب می‌شود. شاید حال من را فهمیده. شاید حال خودش هم مثل من باشد. «همون طور که حضرت آقا فرمودند در آینده مشخص می‌شه که چه ظلمی طی این حوادث به ملت ایران روا شد. باید صبر کنیم و تا اون روز خودمون رو قوی‌تر کنیم.»

کتب دیگر سایرنویسندگان
کتب دیگر انتشارات کتابستان معرفت
ما رادر شبکه های اجتماعی دنبال کنید