خودزندگینامهی پسر نوجوانی به نام «رضاقلی» اکنون به دست مجید افتاده است. همراه با این دو شخصیت، در کتاب دروازهی مردگان 2: شب خندق به دالانهای تاریخ سفر میکنیم و وقایع ترسناک و مهیّجی را دربارهی زندگی این دو جوان میخوانیم. این اثر دومین جلد از سهگانهای متفاوت و خواندنی نوشتهی حمیدرضا شاهآبادی به شمار میرود.
شخصیت اول داستان پسر نوجوانی است که «رضاقلی» نام دارد و ما در هر سه جلد این مجموعه، ماجراهای زندگی او و مواجههاش با پدیدههای جهان مدرن در ایران را میخوانیم.
شب خندق نیز مانند جلد اول مجموعه، بافتهای مرکب از زمان حال و گذشته است. دو خط روایی درهمتنیده در طول داستان در جریان است و هر دو راوی پسران نوجوان و کنجکاوی هستند که داستان زندگی خود را برای مخاطب بازگو میکنند. از حیث تقویم و زمان وقوع حوادث، چیزی حدود صد سال فاصله میان آنهاست. اما رخدادی که یکی از وقایع اصلی داستان در جلد اول مجموعه به شمار میرود، زندگی این دو نوجوان، رضاقلی و مجید را به هم هم گره زده است.
ضاقلی که نماد و نمودی از آزادیخواهی در جامعهای بسته و در بند جهل است، میکوشد تا با کشف واقعیت، خود را از اسارت نادانی و تبعیض آزاد کند. او در این جلد به تهران بازمیگردد اما پای فاجعه پیش از او به پایتخت باز شده است. بیماری وبا در میان مردم شیوعی مرگبار یافته و قحطی بزرگ و خانمانبراندازی شهر را به سرزمین بلا و بدبختی تبدیل کرده است. رضاقلی میخواهد وارد تهران شود اما با موانع محکمی روبهروست. در خندقهای اطراف شهر زندگی در بستری از فقر و قحطی و بیماری در جریان است و در جایجای این کتاب، روایتی خواندنی را از مواجههی رضاقلی با مصادیق عینی این پدیدهها میخوانیم. آیا او موفق خواهد شد از دروازهی شهر عبور کند؟
حضور شخصیتهای جدید در کتاب دروازهی مردگان 2: شب خندق ماجرای داستان را به راههای مخوف و هیجانانگیز میکشاند. از میان کاراکترهای کلیدی جلد دوم میتوان به مرد هندی عمامهبهسر اشاره کرد که حضور او در داستان موجب رقم خوردن وقایعی بهدور از انتظار میشود. رضاقلی در این جلد از مجموعهی دروازهی مردگان نیز میکوشد در مقابل ظلم حاکم بر جامعه و مردم فرودست بایستد و نوای آزادی و آزادگی سر دهد.

