شرح زحمات و سختی های پیشه مهم کارگری
نگارنده در این کتاب به سراغ شرح زحمات و سختی های شغلی رفته است که بار سنگین معاش مردم جامعه بر دوش آنان است. تولید و تامین حیات جامعه و زندگی یک ملت بر عهده آنان است و بسیاری از ما ساده و بی اهمیت ازکنارشان میگذریم. گاهی شخصیت و اهمیت وجودشان را درنظر نمیگیریم و اگر این مسئولیت سخت و خطیر را به ما بسپارند، بسیاری از ما آن را هرگز برعهده نمیگیریم. این شغل که از هرانگشت آنان برکت و رحمت میبارد، پیشه مهم کارگری است. این اثر به کسانی که ارزش آدمی را به انسانیت او می شناسند و همچنین به تمامی مسئولان و کارفرمایان توصیه میشود.
گزیده کتاب دست های بوسیدنی:
از نظر لغوی کار به معنای فعل و عمل و کردار انسان است و در اصطلاح، کار فعالیتی است نسبتاً دائمی که به تولید کالا یا خدمات میانجامد و به آن دستمزدی تعلق میگیرد. بنابراین هرگونه تلاش و فعالیت که بازدهی مثبتی بهدنبال داشته باشد کار نامیده میشود.
به عبارت دیگر کار هر نوع فعالیت فکری و جسمی را شامل میشود که دارای بازدهی و نتیجهای برای بهرهدهی و بهبودبخشی زندگی و حیات مادی و معنوی جامعه باشد.
دانشمندی که با دانش و تحقیق راهنمایی اجتماعی را به عهده دارد، پزشکی که بیماران را مداوا میکند، مهندسی که نقشۀ ساختمانی را میریزد، گوینده و سخنرانی که برای ارشاد مردم سخن میگوید، نویسندهای که با نوشتن، فکر انسانها را روشنایی میبخشد، دانشجویی که در راه تحصیل رنج میبرد و تا نیمههای شب از مطالعه و تحقیق و یادگیری خسته نمیشود و... همگی کار میکنند. با این تفاوت که ارزش کارها و بازدهی آنها از نظر زمان و مکان یکسان نیست.
کار اساس نظام آفرینش
اگر با دقت نظام آفرینش را بررسی کنیم درمییابیم که خداوند متعالْ جهان هستی را بر اساس حرکت و کار استوار کرده و سیر تکاملی موجودات را بر این پایه قرار داده است. از کوچکترین ذره تا خورشید و اجرام آسمانی، هریک از موجودات کوچک و بزرگ اگر از فعالیت و کار باز ایستند، به مقدار سهم خویش به گوشهای از این نظام بزرگ لطمه و ضربه وارد میکنند. انسان نیز جزئی از این جهان بزرگ است و در چنین صحنۀ پرتلاش نباید بیکار بماند؛ زیرا دور از خرد و انصاف است که موجودی از فعالیت و حرکت دیگر موجودات بهره بگیرد و خود بهره ندهد و سربار دیگران باشد. و نیز میدانیم که دستیابی به پیشرفتهای مادی و معنوی با حرکت و کار و تلاش و کوشش امکانپذیر است و آنکه تن به کار نمیدهد و از رنج کار پرهیز میکند، در واقع خود را از رسیدن به کمال بازمیدارد. بنابراین کار، ریشه در خواستهها و کششهای فطری انسان دارد و عشق به کار و کوشش در ذات انسان نهفته است. از همینجا میتوان دریافت بیکاری، ناهماهنگی با آفرینش و قوانین آن است. در جهانی که هر ذرهای در آن به کار و وظیفهای مشغول است، بیکاری یعنی نواختن ساز مخالف در جمعِ همنوای عالم هستی.