معرفی:
راضیه تجار از نویسندگان آشنای کتابهایی همچون «کوچه اقاقیا»، «نرگسها» و «هفت بند» است که با قلم شیوا و زیبای خود این بار به سراغ روایت خاطرات شهید مدافعحرم، سید مصطفی صدرزاده رفتهاست. مردی که بسیاری او را به نام«سید ابراهیم» می شناسند با همان تواناییهای فوق العاده و صلابت کمنظیرش در میدانهای نبرد، اما در این کتاب قرار بر خواندن روزهای زندگی او با سمیه ابراهیمپور است، یک عاشقانه از شمال تا جنوب که ساده و صمیمی اما پرماجرا است.
متن تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب اسم تو مصطفاست
صفا، اخلاص، صِدق، ایثار، ترجیح رضای حضرت حق بر همه چیز، بر همهی عشقها و همهی محبوبها.. اراده و عزم راسخ در راه خدا و عشق به اهل بیت علیهم السلام، نمایشگر بخشی از شخصیت ممتاز شهید عزیز مصطفی صدرزاده است. سلام خدا بر او، و بر همسر صبور و دیگر وابستگانش، نوشته خانم تجار، شیرین و پخته و مبتکرانه است.
گزیده کتاب:
((محمدعلی را که به گریه افتاده بود بوسیدم و ناز کردم، برایش شعر خواندم و پسرمپسرم گفتم. نگاهم کردی و گفتی: «عزیز حواست باشه، زیادی داری وابستهش میشی! خوابی رو که برایت تعریف کردم یادت رفته؟» دلم لرزید: «نه یادم نرفته!» ـ پس زیاد وابستهش نشو، اون مال تو نیست! باید بدیش بره! ـ بدی نه، باهم بدیم! ـ شاید من نباشم! ـ نه، یا تو یا محمدعلی. اگه تو باشی محمدعلی که هیچ، فاطمه را هم میدم، ولی تو نباشی نه! نگاه تندی کردی: «با این کارات هم خودت هم من رو اذیت میکنی! من فقط نگران تو هستم! همیشه آدم با چیزایی که خیلی دوست داره امتحان میشه. من نگران امتحانی هستم که تو باید پس بدی!»))