شهید محمدرضا تورجی زاده

شهید محمدرضا تورجی زاده

ناموجود

پالتویی

۶۸

1402

۹۷۸۶۲۲۲۸۵۲۵۷۳

معرفی:

«شهید محمدرضا تورجی‌زاده» عنوان کتابی است پالتویی خانواده، دوستان و هم‌رزمان شهید خاطراتی را درباره او بیان کردند.

از کودکی و قبل از بلوغ نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت و احترام زیادی برای پدر و مادر قائل بود و درسش را خوب می‌خواند و در سال ۵۶ فعالیت‌های انقلابی خود را آغاز کرد و با شروع جنگ تحمیلی در سن ۱۶ سالگی می‌خواست به جبهه برود که مخالفت کردم و گفتم ابتدا باید دیپلم را بگیری و بعد روانه جبهه‌ها شوی و اینگونه تا دو سال او را کنار خودم نگه داشتم.
از زمانی که امتحانات نهایی دیپلم در حال برگزاری بود و محمدرضا مشغول امتحان دادن بود، در همان زمان امام خمینی(ره) اعلام جهاد کرد و در شرایطی که تعداد رزمندگان در جبهه‌ها کم بود، امتحانات را ر‌ها کرد و به جبهه رفت. در مدت ۵ سالی که در جبهه بود، بیشتر اوقاتی که به شهرش اصفهان می‌رفت مجروح بود.وقتی زخمی بود و به بیمارستان منتقل می‌شد، به محض اینکه اندکی بهبودی در او حاصل می‌شد، برای اعزام مجدد به جبهه اقدام می‌کرد و به توصیه‌ها برای ماندن بیشتر تا بهبودی کامل توجهی نمی‌کرد.
به مادرش همیشه می‌گفت اگر شهید شدم و خبر شهادتم را آوردند، می‌دانم که شما شیون نمی‌کنید؛ اما مراقب باشید که مبادا خواهرانم گریه و شیون کنند و نامحرم صدای آن‌ها را بشنود و ما هم به وصیت شهید در این زمینه عمل کردیم.
آخرین‌بار قبل از اعزام به مشهد رفت و کفن برای خودش تهیه کرد و گفته بود که این‌بار دیگر برنمی‌گردم و وصیت کرد که از حسینیه بنی فاطمه اصفهان پیکرش را بردارند و لباس سپاه بر تنش کنند و سربند «یا زهرا(س)» بر پیشانی‌اش ببندند. سرانجام در پنجم اردیبهشت ۱۳۶۶ در بانه و در منطقه عملیاتی کربلای ۱۰ به شهادت رسید.در وصیتنامه‌اش نوشته بود که پدر و مادرم مرا در قبر بگذارند. یکی از هم‌رزمانش می‌گفت وقتی سنگر فرماندهی را زدند، خمپاره و ترکش از آسمان می‌بارید و موج انفجار بسیار بالا بود و شهید را موج گرفته بود و در همان حال نشسته بود و با تسبیح ذکر می‌گفت.

 

کتب دیگر اعضاء موسسه شهیدکاظمی
کتب دیگر انتشارات شهید کاظمی
ما رادر شبکه های اجتماعی دنبال کنید